مادرم آینه ی روشن من
نفس خسته ی جان وتن من
بی تو افسرده وسردم به خدا
داستان غم ودردم به خدا
آی خورشید جهان آرایم
مادرم ماه شب یلدایم
آیه ی روشن دلتنگی من
فصل آغاز خوش آهنگی من
ای تولبخند لبانی که شکست
شادی ناب زبانی که شکست
ای نگاهت نفس باران ها
مایه ی گل شدن گلدان ها
تو به قلبم ضربان بخشیدی
به دلم تاب وتوان بخشیدی
یاد دادی که بخوانم یا عشق!
طی کنم مرحله ها را باعشق
یاددادی که ب... بسم الله است
و خدا ازهمه چیزآگاه است
یاد دادی پ ... پریدن دارد
بار عشق است وکشیدن دارد
ریختی در دهنم آب حیات
با یکی آیه به ذکر صلوات
نروای شوردلارام نرو!
تکیه گاه دل تنهام نرو!
رفتی وخسته ورنجور شدم
باز هم از دل خود دور شدم
نیستی و دل من بارانی است
قصه ام بی سر و بی سامانی است
رفتی ومن پسر درد شدم
هر کجا دربدر درد شدم
بازهم مجمع بی حوصله ها
دل من هست وهوای گله ها
روز وشب ها به بَرَم بود وگذشت
سایه ی روی سرم بود وگذشت
مادرم بود غم وشادی من
همه ی عزّت وآزادی من
رفت وآوار شد آیینه ی من
ریخت غم روی سر و سینه ی من...
استاد( حمید عرب عامری )