معبودا!
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند.
علمی وآموزشی و مذهبی وگردشگری و جهانگردی آموزشی ومذهبی و جهانگردی و علمی |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, :: 20:10 :: نويسنده : صادق
ماه رمضان است صفا آمده است
صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید ... * امسال روزه می گیری؟ + اگر خدا بخواهد ... * من هم می گیرم، ولی کدام پزشک این همه سختی را برای بدن تایید می کند؟ + همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کند !
پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, :: 19:45 :: نويسنده : صادق
سریع ترین و قدرتمندترین موتورسیکلت های دنیا
|
طي ماه گذشته شركت اپل (Apple) همزمان با برگزاري رويداد WWDC، جزئياتي درباره سيستم عامل ios6 و ارتقاي ماهرانه لپ تاپهاي مك بوك پرو (Macbook Pro) و اولترابوكهاي مك بوك اير (Macbook Air) منتشر كرد. مخصوصا از يك ماه پيش از آن يعني از اول ماه مي، بازار اظهار نظرها درباره ارتقاي مك بوك پرو در انجمنهاي سايتهاي گوناگون خيلي داغ بوده است.
ـ مساله ارتقاي مك بوك پرو 1ـ درگاههاي اتصال و گرافيك سهولت ارتقاي اين مك بوكها يكي از موارد بسيار بحث برانگيز بوده است. براي مثال كاربران ميخواستند بدانند فضاي ذخيره داده وضعيت جامد (SSD) در مك بوك پروي نگارش داراي صفحه نمايش رتينا (Retina MBP) روي مادربورد تعبيه شده يا اين كه مانند مك بوك اير شامل يك محفظه قابل برداشت است؟ پاسخ صحيح مورد دوم است كه قابل به كار بردن در مدلهاي ديگر نيست. براي بيشتر كاربران، ارتقاي مك بوك پرو يكي از نكات مهم در ارزيابي پيش از تصميمگيري براي خريد اين نوع لپ تاپ به شمار ميرود. بسياري از آنها ماه هاست كه منتظر نگارش دوم آن هستند و مسأله كارت گرافيك و سرمايش آن مدتها ذهن آنها را به خود مشغول داشته است. پخش و ويرايش روان ويدئو و طراحي خوب هواكشهاي آن ميتواند دو نكته بسيار مثبت براي آن محسوب شود؛ زيرا اگر نسل پيشين MBP را در نظر بگيريم، از نظر حرارت و سر و صداي فن خنككننده از طراحي ناقص و عجولانه برخوردار بود. گرافيك آن نيز مسأله بسيار مهمي است. با آمدن صفحه نمايش رتينا ميزان پيكسلهايي كه سيستم بايد آنها را در صفحه نمايش فشرده سازد، به ميزان زيادي افزايش يافته است.حال اگر بحث صفحه نمايش خارجي (external display) در ميان باشد، اوضاع براي كارت گرافيك ميتواند از اين هم بسيار وخيمتر باشد. تعداد زيادي از كاربران به مشكل نبود درگاه شبكه اترنت (Ethernet) در آن اشاره كردهاند. براي آنها كنار گذاشتن چيزهايي مثل درگاه اترنت در مك بوك پروي جديد ميتواند بسيار نااميد كننده باشد. بسياري ميتوانند با حذف تعدادي درگاه اتصال USB يا تغيير سايز آن و همچنين حذف درگاههاي خروجي تصوير نظير VGA و DVI ـ كه دست و پاگير بوده و موجب محدود كردن كاهش اندازه ابعاد لپ تاپهاست ـ براحتي كنار بيايند. اما موضوعي كه همه آنها با هم در آن اتفاق نظر دارند، اين است كه درگاه شبكه RJ45 حتما بايد در ساختار مك بوك پروي جديد گنجانده شود. به نظر كاربران، باريك ساختن وسايلي مانند آيپد جديد (ipad3) از بسياري جهات خوب است، اما اپل به جاي آويزان كردن دانگلهاي متعدد به مك بوك پرو براي لاغرتر كردن آن، بايد بهدنبال راهحلهاي معقول و برازندهتري مطابق با روال گذشته محصولات اپل باشد. 2ـ ديگر مشخصهها و قطعات اين پرسشها درباره درگاهها و قطعات اين لپتاپ خود تحتالشعاع پرسش مهمتر ديگري قرار ميگيرد كه اصلا چه چيزي يك سيستم رايانه را حرفهاي ميسازد و چرا مك بوك پروي جديد بايد نام حرفهاي(Pro) را با خود يدك بكشد، در حالي كه ديگر اصلا به هيچ وجه اثري از حرفهاي بودن در آن نيست؟ حافظه اين لپ تاپ رتينا قابل ارتقا و جايگزيني توسط كاربر نيست، در حالي كه پردازنده آيوي بريج (lvy (Bridge آن 32 گيگابايت حافظه رم را مورد پشتيباني قرار ميدهد. از دست دادن گرداننده نوري (optical drive) چندان دور از انتظار نبوده و نميتواند ايرادي محسوب شود؛ اما يك چنين سيستمي بايد در عوض آن حداقل به يك پايانه اتصال داخلي فضاي ذخيره داده مجهز باشد تا بتوانيد يك SSD يا هارد تركيبي (hybrid) اضافي بزرگ و ارزانتر يا اين كه مثل لپ تاپهاي قديمي فوجيتسو (Fujitsu) يك باتري اضافي پر ظرفيت تر را به آن متصل كنيد. از نظر ما مك بوك پروي جديد نيازمند فضاي بيشتري جهت استفاده از يك باتري بزرگ تر براي پاسخگويي به نيازهاي صفحه نمايش رتيناي خود است. در جايي كه شما نميتوانيد حتي براي ظرفيت و سرعت SSD، حافظه رم و ساير قطعات لپ تاپ خود تصميم گيري كنيد، تنها داشتن يك صفحه نمايش زيباي رتينا نميتواند جبرانكننده همه اين ايرادها و كاستيها باشد. مخصوصا مشكل محدوديت افزودن رم و شك و ترديد در مورد صفحه نمايش جديد رتينا، تعداد بيشمار پيكسلهاي آن و مسأله از عهده رندر كردن اين همه پيكسل برآمدن (rendering) آن، كارايي و كارآمدي كلي سيستم در اين شرايط، موضوع چندان كم اهميتي نيست كه بتوان بسادگي از كنارش گذشت. 3ـ MBP رتيناي 15 اينچي ما براي نمونه مك بوك پروي رتيناي مدل 15 اينچي را انتخاب كردهايم و در اينجا به تحليل آن ميپردازيم. مشخصات مك بوك رتيناي پرو، قيمت جهاني: 2199 دلار - پردازنده 4 هستهاي Core i7 اينتل 3/2 گيگاهرتزي، قابل ارتقا با تقويت توربو (Turbo Boost) تا 3/3 گيگاهرتز با 6 مگابايت حافظه نهان (cache) مشترك L3 ـ مقدار 8 گيگابايت حافظه رم 1600 مگاهرتزي DDR3L تعبيه شده آنبورد ـ فضاي ذخيره داده 256 گيگابايت از نوع فلش درايو وضعيت جامد ـ صفحه نمايش 4/15 اينچي با تفكيك پذيري (رزولوشن) محلي 2880 در 1800 پيكسل ـ اندازه ابعاد: 13/14 در 73/9 در 71/0 اينچ ـ وزن: 25/2 كيلوگرم ـ منبع تغذيه: MagSafe2 Power Adapter 85 واتي صفحه نمايش رتينا و رزولوشن بالاي آن جايگزين خوبي براي صفحه نمايش 4/15 اينچي 1440 در 900 پيكسلي قبلي است. اين MBP جديد 15 اينچي اولين لپ تاپ حرفهاي اپل است كه با گرايش به طراحي مك بوك اير ساخته شده است و در آن اثري از هاردهاي سنتي ديسكي ناهمگون و گرداننده نوري نيست. درگاههاي اتصال تقريبا منسوخ شده فاير واير (FireWire) و اترنت نيز از پيكربندي آن رخت بربسته است. با اين حال حداقل جاي شكرش باقي است كه اين لپ تاپ سيستمي نيست كه كاملا شاخ و برگ هايش زده شده باشد و پردازندهاي كم مصرف و ولتاژ پايين اولترا (Ultra) قلب تپندهاش باشد.مك بوك پروي جديد خود را با يك پردازنده چهارهستهاي آيوي بريج كه بر پايه فناوري 22 نانومتري اينتل توليد شده از مك بوك اير كاملا متمايز ميسازد. اين پردازنده شامل GPU تعبيه شده HD4000 نيز هست، از نظر پردازش پيكسلي همان خاصيت تنبلي كه سري IGP پيشين اينتل دچار آن بودند، در مورد اين سري نيز صادق است. اين سيستم همچنين دربردارنده يك GPU موبايل اختصاصي NVIDIA Geforce GT650M با يك گيگابايت حافظه مستقل DDR5 نيز هست كه شما 8 گيگابايت حافظه رم DDR3 استاندارد با آن دريافت ميكنيد. طراحي آن با يك بدنه بافت دار آلومينيومي شكل گرفته و صفحه نمايش آن به دليل داشتن جنسي مشابهiphone4 و 4s داشتن پنل همسان fused glass panel هنگام خاموش بودن از همان شكل و شمايل سياه آنها برخوردار است. در كل با اين كه طراحي آن چندان چيز تازهاي نيست، جز اين كه تنها براي اين مدل مشخص مقداري تذهيب شده است، لپ تاپي است باريك، نيرومند و قابل اعتماد كه لمس كردن آن احساسي واقعا حرفهاي را به كاربر منتقل ميسازد.
منابع: |
هواپیمای بویینگ 787 Dreamliner پرطرفدار ترین هواپیما در میان شرکت های هواپیمایی به حساب می آید. این هواپیما نسبت به مدل مشهور 767 حدود ۲۰ درصد سوخت کمتری مصرف می کند و همین موضوع سبب شده که شرکت بویینگ تا اینجا ۸۵۹ سفارش خرید دریافت بکند. تحویل این هواپیماها از سال گذشته میلادی آغاز شده اما تا اینجا فقط ۱۴ هواپیما تحویل داده شده است. شرکت بویینگ قصد دارد با تغییر خط تولید اش از سال آینده میلادی سرعت تولید را به ۱۰ عدد در ماه برساند اما با وجود تعداد زیاد سفارشات، برخی شرکت های هواپیمایی باید بین ۵ تا ۱۰ سال برای تحویل سفارش شان صبر کنند. البته در این صنعت، این زمان ها چیز عجیبی به حساب نمی آید. اما چیزی که برای ما جالب است صندلی های این هواپیما است. هر کدام از صندلی های این هواپیما یک سیستم سرگرمی دارد که با سیستم عامل اندروید کار می کند. شرکت بویینگ دو انتخاب برای خریداران مشخص کرده است. یک سیستم توسط شرکت پاناسونیک ساخته شده و فقط می دانیم که با اندروید کار می کند و سیستم دوم توسط Thales ساخته شده است. چند روز پیش شرکت هواپیمایی قطر در یک نمایشگاه، هواپیمای جدید 787 Dreamliner خودش را نشان داد که به تازگی آن را تحویل گرفته است. این هواپیما مجهز به ۲۵۴ صندلی است که هر کدام از آنها مجهز به یک سیستم تفریحی و ارتباطی ساخت Thales هستند. صندلی های کلاس درجه یک از نمایشگرهای ۱۷ اینچی و بقیه صندلی ها دارای نمایشگر ۱۰ اینچی هستند. کل سخت افزار این سیستم در پشت صندلی قرار گرفته و اگر بخواهید از مشخصات فنی بپرسید با این اطلاعات مواجه می شوید: درون هر صندلی یک پردازشگر ۲ هسته ای ARM قرار گرفته به همراه یک گیگابایت رم و یک حافظه ۲۵۶ گیگابایتی از نوع اس اس دی. ضمنا این کامپیوترها به یک سرور مرکزی در هواپیما متصل اند که دارای ۳۲ هسته پردازشگر و ۱۲۸ گیگابایت رم است. به همراه یک حافظه ۴ ترابایتی اس اس دی. اگر اینها را با هم جمع بزنید متوجه می شوید که این هواپیما دارای ۵۰۸ پردازشگر از نوع ای آر ام و ۳۲ هسته x86 است به همراه ۳۸۲ گیگابایت رم و ۶۹ ترابایت حافظه اس اس دی! ضمنا هواپیما از اینترنت وای-فای و شبکه موبایل GSM و 3G هم پشتیبانی می کند که ارتباط موبایلی توسط ارتباط ماهواره ای هواپیما برقرار می شود. بنابراین هنگام پرواز می توانید مانند روی زمین از تلفن همراه تان استفاده کنید. در پایان نیز بد نیست بدانید که استفاده از حافظه اس اس دی و دیگر بهینه سازی ها در طراحی سبب شده که سیستم تفریحی این هواپیما نسبت به دیگر مدل ها سبک تر باشد و همین موضوع یکی از دلایل مصرف کمتر سوخت در این مدل است که 0.8 درصد صرفه جویی را به همراه داشته است. به نظر درصد کوچکی می آید اما با محاسبه ۲ پرواز در روز، این معادل ۲۰۰۰ لیتر صرفه جویی در سوخت و نزدیک به ۱.۵میلیون دلار صرفه جویی در هزینه های سالانه هواپیما است.
مرا همتي عطا فرما تا گنـاه نكنم و ثـروتـي عطا فرما تا محتاج نباشم مرا بينشي عطا فرما تا تو را بشناسم و دانشی عطا فـرمـا تا خود را بشنـاسـم مرا عقل سلیمی عطا فرمـا تـا از خود نگويم مـــرا صحتـي عطا فـــرمـــا تــا بـا مردم بسازم و طبـعـي عطا فـرمـا كه تا با دشمنان مدارا کنم مـــرا صبـري عطا فرمـا تـا سختي ها را تحمل كنم و نيرو و توانی عطا فرما تا در نبرد زندگي فائق شوم مرا سعادتي عطا فـرما تا خــدمتگـذار ديـگـران بـــاشم و مــرا عشقـي عطا فـرمـا تـا تـو و همه را دوست بــدارم
داستانک؛ اسب زیبا
مجله یکشنبه: مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند. بادیه نشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.
حتی حاضر نبود اسب خود را با تمام شترهای مرد بادیه نشین تعویض کند. بادیه نشین با خود فکر کرد: حالا که او حاضر نیست اسب خود را با تمام دارایی من معاوضه کند، باید به فکر حیله ای باشم. روزی خود را به شکل یک گدا درآورد و در حالی که تظاهر به بیماری می کرد، در حاشیه جاده ای دراز کشید. او می دانست که مرد با اسب خود از آنجا عبور می کند. همین اتفاق هم افتاد... مرد با دیدن آن گدای رنجور، سرشار از همدردی، از اسب خود پیاده شد به طرف مرد بیمار و فقیر رفت و پیشنهاد کرد که او را نزدیک پزشک ببرد.
مرد گدا ناله کنان جواب داد: من فقیرتر از آن هستم که بتوانم راه بروم. روزهاست که چیزی نخورده ام و نمی توانم از جا بلند شوم. دیگر قدرت ندارم. مرد به او کمک کرد که سوار اسب شود. به محض اینکه مرد گدا روی زین نشست، پاهای خود را به پهلوهای اسب زد و به سرعت دور شد. مرد متوجه شد که گول بادیه نشین را خورده است. فریاد زد: صبر کن! می خواهم چیزی به تو بگویم. بادیه نشین که کنجکاو شده بود کمی دورتر ایستاد. مرد گفت: تو اسب مرا دزدیدی. دیگر کاری از دست من برنمی آید، اما فقط کمی وجدان داشته باش و یک خواهش مرا برآورده کن: «برای هیچ کس تعریف نکن که چگونه مرا گول زدی...»
بادیه نشین تمسخرکنان گفت: چرا باید این کار را انجام دهم؟! مرد گفت: چون ممکن است زمانی بیمار درمانده ای کنار جاده ای افتاده باشد. اگر همه این جریان را بشنوند، دیگر کسی به او کمک نخواهد کرد...
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را
که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم
آرام برایت بگویم و بگریم.
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را
که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم
آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی
که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،
من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،
من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،
با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟..
گفت: عزیزتر از هر چه هست،
اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید
عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی
بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان
چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم،
آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی نمی رسی،
توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد
بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،
می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.
آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،
تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،
من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی
وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت
گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت
تمام دارايى حضرت على عليه السلام در آن زمان منحصر به شمشير وزرهى بود كه مىتوانستبه وسيله آنها در راه خدا جهاد كند وشترى نيز داشت كه با آن در باغستانهاى مدينه كار مىكرد وخود را از ميهمانى انصار بى نياز مىساخت.
پس از انجام خواستگارى ومراسم عقد وقت آن رسيد كه حضرت على عليه السلام براى همسر گرامى خود اثاثى تهيه كند وزندگى مشترك خود را با دختر پيامبر آغاز كند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم پذيرفت كه حضرت على عليه السلام زره خود را بفروشد وبه عنوان جزئى از مهريه فاطمه عليها السلام در اختيار پيامبر بگذارد. زره به چهارصد درهم به فروش رفت.پيامبر قدرى از آن را در اختيار بلال گذاشت تا براى زهرا عطر بخرد وباقيمانده را به عمار ياسر وگروهى از ياران خود داد تا براى فاطمه وعلى لوازم منزل تهيه كنند.از صورت جهيزيه حضرت زهرا عليها السلام مىتوان به وضع زندگى بانوى بزرگوار اسلام به خوبى پى برد. فرستادگان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از بازار باز گشتند وآنچه براى حضرت زهرا عليها السلام تهيه كرده بودند به قرار زير بود:
1- پيراهنى به بهاى هفت درهم;
2- يك روسرى به بهاى يك درهم;
3- قطيفه مشكى كه تمام بدن را نمىپوشانيد;
4- يك تخت عربى از چوب وليف خرما;
5- دو تشك از كتان مصرى كه يكى پشمى وديگرى از ليف خرما بود;
6- چهار بالش، دو تا از پشم ودو تاى ديگر از ليف خرما;
7- پرده;
8- حصير هجرى;
9- دست آس;
10- طشتبزرگ;
11- مشكى از پوست;
12- كاسه چوبى براى شير;
13- ظرفى از پوستبراى آب;
14- آفتابه;
15- ظرف بزرگ مسى;
16- چند كوزه;
17- بازوبندى از نقره.
ياران پيامبر وسايل خريدارى شده را بر آن حضرت عرضه كردند وپيامبر، در حالى كه اثاث خانه دختر خود را زير ورو مىكرد، فرمود:«اللهم بارك لقوم جل آنيتهم الخزف». يعنى: خداوندا، زندگى را بر گروهى كه بيشتر ظروف آنها را سفال تشكيل مىدهد مبارك گردان.
مهريه دختر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پانصد درهم بود كه هر درهم معادل يك مثقال نقره بود.(هر مثقال 18 نخود است).
مراسم عروسى دختر گرانمايه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در كمال سادگى وبى آلايشى برگزار شد. يك ماه از عقد پيمان زناشويى مىگذشت كه زنان رسول خدا به حضرت على گفتند:چرا همسرت را به خانه خويش نمىبرى؟ حضرت على عليه السلام در پاسخ آنان آمادگى خود را اعلام كرد.ام ايمن شرفياب محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شد وگفت: اگر خديجه زنده بود ديدگان او از مراسم عروسى دخترش فاطمه روشن مىشد.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وقتى نام خديجه را شنيد چشمان مباركش از اشك پر شد وگفت: او مرا هنگامى كه همه تكذيبم كردند تصديق كرد ودر پيشبرد دين خدا ياريم داد وبا اموال خود به گسترش اسلام مدد رساند.
ام ايمن افزود: ديدگان همه را با اعزام فاطمه به خانه شوهر روشن كنيد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم دستور داد كه يكى از حجرهها را براى زفاف زهرا آماده سازند واو را براى اين شب آرايش كنند.
زمان اعزام عروس به خانه داماد كه فرا رسيد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم حضرت زهرا را به حضور طلبيد. زهرا عليها السلام، درحالى كه عرق شرم از چهرهاش مىريخت، به حضور پيامبر رسيد واز كثرت شرم پاى او لغزيد ونزديك بود به زمين بيفتد. در اين موقع پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در حق او دعا كرد وفرمود:
«اقالك الله العثرة في الدنيا والآخرة».
خدا تو را از لغزش در دو جهان حفظ كند.
سپس چهره زهرا را باز كرد ودست او را در دست على نهاد وبه او تبريك گفت وفرمود:
«بارك لك في ابنة رسول الله يا علي نعمت الزوجة فاطمة».
سپس رو كرد به فاطمه وگفت:
«نعم البعل علي».
آنگاه به هر دو دستور داد كه راه خانه خود را در پيش گيرند وبه شخصيتبرجستهاى مانند سلمان دستور داد كه مهار شتر زهرا عليها السلام را بگيرد و از اين طريق جلالت مقام دختر گراميش را اعلام داشت.
هنگامى كه داماد وعروس به حجله رفتند، هر دو از كثرت شرم به زمين مىنگريستند.پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم وارد اطاق شد وظرف آبى به دست گرفت وبه عنوان تبرك بر سر وبر اطراف بدن دخترش پاشيد وسپس در حق هر دو چنين دعا فرمود:
«اللهم هذه ابنتي و احب الخلق الي اللهم و هذا اخي واحب الخلق الي اللهم اجعله وليا و...».
پروردگارا، اين دختر من ومحبوبترين مردم نزد من استت.پروردگارا، على نيز گرامى ترين مردم نزد من است.خداوندا، رشته محبت آن دو را استوارتر فرما و....
و از حوادث سال دوم هجرت ازدواج ميمون امير المؤمنين على(ع)با فاطمه دختر رسول خدا(ص)بود كه به امر پروردگار صورت گرفت. و ملخص آن، چنانكه در روايات بسيارى از شيعه و اهل سنت رسيده است، چنان بود كه چون فاطمه به سن رشد رسيد بزرگان اصحاب آن حضرت از مهاجر و انصار براى خواستگارى فاطمه به نزد رسول خدا(ص)آمدند و پاسخى كه پيغمبر خدا به همه آنها مىداد اين بود كه من در مورد ازدواج فاطمه منتظر فرمان و دستور خدا هستم و گاهى هم صغر سن و كم سالى فاطمه را دليل بر رد درخواستشان ذكر مىفرمود و كسى كه تا به آن روز به اين عنوان نزد پيغمبر(ص)نرفته بود، على(ع)بود. روزى عمر و ابو بكر كه هر كدام براى خواستگارى رفته بودند و همان پاسخ را شنيده بودند با خود گفتند: چنين به نظر مىرسد كه رسول خدا(ص)فاطمه را براى على نگاه داشته، خوب استبه نزد على برويم و او را براى اين منظور نزد پيغمبر بفرستيم و از آن سو جبرئيل نيز نازل شده و دستور ازدواج فاطمه را با على(ع)از طرف خداى تعالى به پيغمبر ابلاغ كرد. براى اين منظور روزى به جستجوى على(ع)رفته و او را در نخلستانى كه مشغول آبيارى درختان خرما بود پيدا كردند و پيشنهاد خواستگارى كردن فاطمه(ع)را از رسول خدا(ص)بدو دادند و على(ع)نيز كه خود مايل به اين كار بود با پيشنهاد آن دو نفر دست از كار كشيد و پس از آنكه وضو ساخته و دو ركعت نماز خواند به خانه رسول خدا(ص) آمد ولى شرم و حيا مانع شد كه منظور خود را بر زبان آورد ورسول خدا(ص)از وضع ورود و نظر كردن به چهره على(ع)مقصود او را دانسته و بدو گفت: براى خواستگارى فاطمه آمدهاى؟و چون پاسخ مثبتشنيد از او پرسيد: براى انجام اين كار از مال دنيا چه دارد؟على(ع)عرض كرد: شمشيرى و اسبى و زرهام و شتر آبكشم. پيغمبر فرمود: اما شتر آبكش و شمشير و اسب را كه نمىتوانى صرف اين كار كنى و همه آنها مورد حاجت توست ولى زره خود را مىتوانى صرف اين كار كنى. على(ع)به بازار آمد و زره خود را به چهارصد و هشتاد درهم فروخت و آن پول را آورده در دست پيغمبر ريخت، آن حضرت نيز مقدارى از آن پول را به مقداد بن اسود داد تا جهيزيهاى براى فاطمه تهيه كند، مقداد هم به بازار رفته و سنگ آسيايى با ظرفى براى آب و تشكى از پوستخريدارى كرده به نزد رسول خدا(ص)آورد و آن حضرت به كمك يكى از زنان وسايل ازدواج و زفاف زهرا(س)را فراهم كرد و پس از جنگ بدر مراسم زفاف و عروسى انجام شد.
پيش از اين در جلد اول در مقدمات، در اين باره سخن گفتيم اما به جهت ارتباط اين مبحثبا زندگى آن حضرت دوباره و به صورت كوتاه متذكر آنها مىشويم.
1- جمع القران و تاويله يا جمعآورى آيات قرآن بر اساس ترتيب نزول.
2- كتابى كه آن حضرت در آن شصت نوع از انواع علوم قرآنى را جمع كرده و براى هر نوع از آنها مثالى زده است.ما در مقدمات كتاب، سند خود را درباره اين كتاب بيان كرديم.
3- الجامعه،
4- الجفر،
5- صحيفه الفرائض،
6- كتابى درباره زكات چارپايان،
7- كتابى در ابواب فقه،
8- كتابى ديگر در ابواب فقه،
9- نامه آن حضرت به مالك اشتر،
10- وصيت وى به محمد حنفيه، كتاب
11- عجايب احكام و قضاوتهاى آن حضرت كه توسط برخى از علما جمعآورى شده است و ما نيز اين كتاب را جمع آوردهايم و كتاب عجايب احكام امير المؤمنين به روايت محمد بن على بن ابراهيم بن هاشم قمى از پدرش از جدش را نيز در آن درج كردهايم. (اين كتاب به طبع رسيده است.)
12- دعاها و مناجاتى كه از آن حضرت بهجا مانده است و برخى از دانشمندان آنها را جمع كرده و بدان صحيفه علويه گفتهاند، (اين كتاب نيز به چاپ رسيده است) .
13- مسند آن حضرت كه توسط نسايى جمع آورده شده است.اين كتاب حاوى احاديث و رواياتى است كه از آن حضرت نقل شده.در كشف الظنون در اين باره گفته شده: «مسند على (ع) تاليف ابو عبد الرحمن احمد بن شعيب نسايى متوفا در سال 303 ه».اين كتاب غير از كتاب خصايص است كه در فضل على بن ابيطالب به نگارش درآمده كه در كشف الظنون هم نام آن آمده است.اين سه كتاب اخير را در واقع مىتوان از باب توسع، جزو تاليفات آن حضرت دانست.
14- جنة الاسماء.در كشف الظنون در اين باره آمده است: «جنة الاسماء نوشته امام على بن ابيطالب است كه امام محمد غزالى (متوفا در 505 ه) بر آن شرحى نوشته است.من خود نيز اين مطلب را در برخى از كتابها يافتم».براى ما روشن نشد كه اين كتابى كه غزالى آن را شرح كرده است چيست؟و چرا آن را به على (ع) نسبت مىدهند؟و بعيد نيست كه در اين سخن تحريفى صورت گرفته باشد.
در قسمت اول از اين جلد سخن ابن ابى الحديد را نقل كرديم كه گفته بود: براى هيچ يك از فصحاى صحابه يك دهم يا نصف آن، از سخنانى كه از على (ع) گردآورى شده، تدوين نشده است.ما پيش از اين، درج سوم قسمتيك فهرستى از كتبى كه سخنان آن حضرت را جمع آوردهاند ارائه داديم و در اينجا نيز اين فهرست را همراه با اختصار و زيادتى نسبتبه آنجا، ذكر مىكنيم:
1- نهج البلاغه كه توسط شريف رضى جمع آورى شده و تا كنون چندين بار به چاپ رسيده است.
2- مافات نهج البلاغه من كلامه (سخنان آن حضرت كه در نهج البلاغه نيامده است) جمع آورى شده توسط فاضل معاصر شيخ هادى بن شيخ عباس بن شيخ جعفر فقيه نجفى (اين كتاب به چاپ رسيده است) .
3- مائة كلمه جمعآورى شده توسط جاحظ (مطبوع) .
4- غرر الحكم و درر الكلم گردآورى شده توسط عبد الواحد بن محمد بن عبد الواحد آمدى تميمى.وى اين سخنان را از كلمات كوتاه آن حضرت جمعآورى كرده و با نهج البلاغه نزديك است.انگيزه آمدى در تاليف اين كتاب، كارى بود كه جاحظ در تاليف مائة الكلمه به انجام رسانده بود. (مطبوع) .
5- دستور معالم الحكم (مطبوع) .
6- نثر اللآلى جمعآورى شده به وسيله ابو على فضل بن حسن طبرسى مؤلف مجمع البيان (مطبوع) .
7- مطلوب كل طالب من كلام على بن ابيطالب جمعآورى شده توسط ابو اسحاق و طواط انصارى.در اين كتاب صد سخن حكمت آميز منسوب به آن حضرت نقل شده است.اين كتاب در لايپزيك و بولاق به طبع رسيده و به فارسى و آلمانى برگردانده شده است.
8- قلائد الحكم و فرائد الكلم گردآورى شده توسط قاضى ابو يوسف يعقوب بن سليمان اسفراينى.
9- معميات على (ع) .
10- امثال الامام على بن ابيطالب طبع جوائب كه بر پايه حروف الفبا ترتيب يافته است.
11- سخنان على (ع) شيخ مفيد كه در كتاب ارشاد خود نقل كرده است.
12- سخنان و نامههاى آن حضرت كه نصر بن مزاحم در كتاب صفين خود، نقل كرده است.
13- سخنان على (ع) كه در كتاب جواهر المطالب آورده شده است.و كتابهاى ديگرى غير از آنچه نام برديم.
مسعودى در مروج الذهب، شمار اولاد على (ع) را به بيست و پنج تن رسانده است.شيخ مفيد در كتاب ارشاد تعداد آنها را هفده تن از دختر و پسر دانسته و پس از آن گفته است: عدهاى از علماى شيعه گويند كه فاطمه پس از وفات پيامبر (ص) جنينى كه پيامبر او را محسن ناميده بود سقط كرد.بنابر قول اين عده، فرزندان آن حضرت هجده تن بودهاند.
ابن اثير گويد: محسن در كودكى وفات يافته است.آيا اين محسن كه ابن اثير از او نام برده غير از آن محسنى است كه مفيد از آن ياد كرده؟ مسعودى و شيخ مفيد فرزندان على را همراه با ذكر محسن، نام برده و كسان ديگرى همچون محمد اوسط و ام كلثوم صغرا بنت صغير (دختر كوچك) و رملة صغرا را به شمار فرزندان امير المؤمنين (ع) اضافه كردهاند.
اما با توجه به گفتارها و نوشتارهايى كه از مورخان و علماى نسابه در دست داريم، چنين مىنمايد كه فرزندان على (ع) سى و سه تن بودهاند و شايد علت اين رقم زياد آن باشد كه مورخان اسم و لقب هر يك از فرزندان را، جداگانه براى دو فرزند ثبت مىكردهاند.در حالى كه اين دو اسم و لقب بر يك تن اطلاق مىشده است.نام اولاد امير المؤمنين على (ع) به شرح زير ذكر شده است:
1.حسن
2.حسين.
3.زينب كبرا
4.زينت صغرا.
كه كنيه او كلثوم است.شيخ مفيد گويد: مادر اين چهار تن فاطمه بتول دختر پيامبر بزرگ اسلام بوده است.
5.ام كلثوم كبرا (ابن اثير نام وى را با زينب كبرا آورده است). مسعودى مىنويسد: مادر حسن، حسين، محسن، ام كلثوم كبرا و زينب كبرا، حضرت فاطمه زهرا دختر پيغمبر اسلام (ص) است.
مىتوان ميان قول مفيد كه زينب صغرا مكنى به ام كلثوم را ذكر كرده و نظر ابن اثير و مسعودى كه وى را ام كلثوم كبرا ناميدهاند، جمع به عمل آورد و به اين ترتيب كه نام وى به نسبت زينب كبرا، زينب صغرا و به نسبت ام كلثوم صغرا كه بعدا نام او را ذكر خواهيم كرد و از مادرى غير از فاطمه زهرا به دنيا آمده، ام كلثوم كبرا بوده است.
6.محمد اوسط، مادر وى امامه دختر ابو العاص بوده است.شيخ مفيد و مسعودى متذكر نام او نشدهاند.
7، 8، 9، 10.عباس، جعفر، عبدالله، عثمان كه همگى جزو شهداى كربلا بودهاند.مادر اين چهار تن ام البنين كلابى است كه مسعودى وى را ام البنين دختر حزام وحيدية معرفى كرده و عثمان را در شمار اين چهار تن ذكر نكرده است.
11.محمد اكبر، مكنى به ابو القاسم و معروف به ابن حنفيه كه مادر وى خوله حنفى بوده است .
12.محمد اصغر مكنى به ابو بكر، بعضى از مورخان پنداشتهاند كه ابو بكر و محمد اصغر نام دو تن از فرزندان على بوده ولى ظاهرا چنين برمىآيد كه اين هر دو، نام يك تن باشد.
13.عبد الله و عبيد الله كه هر دو در كربلا به شهادت رسيدهاند.مادر اين دو تن ليلى دختر مسعود نهشيلى است.
14.يحيى كه مادر وى اسماء بنت عميس است.
15، 16.عمر و رقيه كه دوقلو بودهاند.مادر اين دو ام حبيب، صهبا، دختر ربيعه تغلبى است .عمر هشتاد و پنج سال زندگى كرد.
17، 18، 19.ام الحسن و رمله كبرا و ام كلثوم صغرا، مادر ايشان ام سعد دختر عروة بن مسعود ثقفى است.شيخ مفيد و مسعودى تنها به ذكر نام ام الحسن و رملة بسنده كردهاند و آن را با ذكر كلمه كبرا آشكارتر نساختهاند.
20.دخترى كه در كودكى جان سپرده است.مادر وى مخباة كلبى است و شيخ مفيد و مسعودى متذكر نام او نشدهاند.
21.ام هانى، 22.ميمونه، 23.زينب صغرا.در كتاب عمدة الطالب آمده است كه مادر وى (زينب صغرا) ام ولد (كنيز) بوده و در خانه محمد بن عقيل بن ابيطالب به سر مىبرده است.
24.رملة صغرا، شيخ مفيد و مسعودى از او نام نبردهاند.
25.رقيه صغرا، مسعودى از او يادى نكرده است.
26.فاطمه، 27.اسامه، 28.خديجه، 29.ام الكرام، مسعودى گويد ام الكرام همان فاطمه است .
30.ام سلمه، 31.ام ابيها، مسعودى از او ياد كرده است.
32.جمانة مكناه به ام جعفر.
33.نفيسه، درباره نام مادر او پراكندهگويى كردهاند.
نخستين همسر آن حضرت، فاطمه زهرا (ع) دخت گرامى پيامبر خدا بوده است.على (ع) تا زمانى كه فاطمه در قيد حيات به سر مىبرد با كس ديگرى پيمان زناشويى نبست.پس از وفات فاطمه، آن حضرت با امامه دختر ابو العاص بن ربيع بن عبد العزى بن عبد شمس كه فرزند زينب دختر پيغمبر بود ازدواج كرد.ام البنين دختر حزام بن دارم كلابيه، زن ديگرى بود كه على (ع) او را به عقد خود درآورد.پس از ام البنين، آن حضرت با ليلى دختر مسعود بن خالد النهشلية تميمه دارميه ازدواج كرد و پس از وى با اسماء بنت عميس خثعمى پيمان زناشويى بست.اسماء تا قبل از شهادت جعفر بن ابيطالب، همسر وى بود و پس از شهادت جعفر، ابو بكر او را به ازدواج خود درآورد و چون ابو بكر از دنيا رفت، على (ع) او را به همسرى خويش گرفت.يكى ديگر از همسران امير المؤمنين (ع) ام حبيب دختر ربيعه تغلبيه و موسوم به صهبا بوده است .اين زن از قبيله «سبى» بود كه خالد بن وليد در عين التمر بر آنها حمله برده و ايشان را به اسيرى گرفته بود.خوله دختر جعفر بن قيس بن مسلمه حنفى و يا به قولى ديگر خولة دختر اياس از ديگر زنان آن حضرت بوده است.همچنين على (ع) با ام سعد يا ام سعيد دختر عروة بن مسعود ثقفى و نيز مخبأة دختر امرى القيس بن عدى كلبى پيمان زناشويى بست
دوره نگارش قرآن پس از رحلت را از اهتمام شخصيتى چون على بن ابىطالب (ع) بدين كار، آغاز مىكنيم. على (ع) كه بزرگترين شخصيت پس از پيامبر اكرم (ص) و در همه صحنهها پيشتاز و پيشگام بود و از آغاز نزول وحى سايه به سايه در خدمت پيامبر (ص) كتابت وحى را نيز به طور مداوم بر عهده داشت، در واپسين روزهاى حيات پربركت رسول گرامى اسلام، از جانب آن حضرت مأمور به جمعآورى قرآن گرديد.
ابن مسعود، كه خود صحابى بزرگ پيامبر بود، گفت: «احدى را چون على بن ابىطالب (ع) آشناتر به قراءت قرآن نديدم» .
ابوبكر حضرمى از امام صادق (ع) روايت كرده است كه پيامبر به على (ع) فرمود:
يا علي، القرآن خلف فراشي في المصحف والقراطيس، فخذوه واجمعوه ولاتضيعوه كما ضيعت اليهود التوراة؛
اى على! اين قرآن در كنار بستر من، ميان صحيفهها و حرير و كاغذها قرار دارد، قرآن را جمع كنيد و آن را آنگونه كه يهوديان، تورات خود را از بين بردند، ضايع نكنيد .
و اينگونه بود كه على بن ابىطالب پس از رحلت پيامبر (ص) مهمترين وظيفه خويش را جمعآورى قرآن قرار داد.
پس از رحلت پيغمبر اكرم، على (ع) كه به نص قطعى و تصديق پيامبر اكرم (ص) از همه مردم به قرآن مجيد آشناتر بود، در خانه خود به انزوا پرداخته، قرآن مجيد را به ترتيب نزول در يك مصحف جمع فرمود و هنوز ششماه از رحلت نگذشته بود كه فراغت يافت و مصحفى را كه نوشته بود به شترى بار كرده نزد مردم آورد و به آنان نشان داد .
از ابن عباس در ذيل آيه لاتحرك به لسانك لتعجل به إن علينا جمعه وقرآنه نقلشده كه على بن ابى طالب پس از مرگ پيامبر (ص) قرآن را به مدت ششماه جمعآورى نمود .
ابن سيرين گفته است:
على فرمود: «وقتى پيامبر رحلت كرد، سوگند خوردم كه ردايم را جز براى نماز جمعه بر دوش نگيرم تا آن كه قرآن را جمع نمايم» .
در خبرهاى ابورافع آمده است كه: على به خاطر توصيه پيامبر در زمينه جمعآورى قرآن، قرآن را در جامهاى پيچيد و به منزل خويش برد. پس از آن كه پيامبر رحلت نمود، در خانه نشست و قرآن را، همان گونه كه خدا نازل كرده بود، تأليف نمود. على به اين كار، آگاه بود .
محمد بن سيرين از عكرمه نقل كرده است كه: پس از بيعت مردم با ابوبكر، علىبن ابى طالب در خانه نشست. به ابوبكر گزارش دادند كه او از بيعت با تو كراهت دارد؛ ابوبكر آن حضرت را خواست و به او گفت: از بيعت با من سر باز زدى؟ على (ع) فرمود: «نه به خدا سوگند، ديدم در كتاب خدا چيزهايى افزوده مىشود. پس با خود گفتم كه جز براى نماز ردا بر دوش نگيرم، تا آن كه قرآن را جمع نمايم.» ابوبكر گفت: چه كار شايستهاى!
محمد بن سيرين مىگويد: از عكرمه پرسيدم آيا ديگران قرآن را به ترتيب نزول تأليف نمودند؟ وى پاسخ داد: «اگر جن و انس جمع گردند تا تأليفى مانند تأليف على ابن ابى طالب داشته باشند، توانايى آن را نخواهند داشت» .
مصحفى را كه على بن ابىطالب (ع) جمعآورى نمود، نسبت به ديگر مصاحفى كه قبلا وجود داشت و يا بعدا به وجود آمد از امتيازات فراوانى برخوردار بود. برخى از آنها بدين قرار است :
.1 ترتيب سورهها به همان ترتيب نزول، تنظيم گشته بود. سيوطى در الاتقان ضمن بيان اين مطلب مىگويد: «اولين سوره، اقرأ، سپس مدثر، سپس نون، بعد از آن مزمل و به همين ترتيب، تبت، تكوير و... تنظيم شده بودند.»
شيخ مفيد نيز در مسايل سرويه، تأليف قرآن على بن ابىطالب را به همان ترتيب نزول مىداند كه سوره مكى بر مدنى و آيه منسوخ بر ناسخ مقدم بوده و هرچيز در جاى خويش قرار داده شده است .
.2 قراءت مصحف على بن ابى طالب دقيقا مطابق با قراءت پيامبر (ص) بوده است.
.3 اين مصحف مشتمل بر اسباب نزول آيات، مكان نزول آيات و نيز اشخاصى كه در شأن آنها آيات نازل گشتهاند، بوده است.
.4 جوانب كلى آيات به گونهاى كه آيه، محدود و مختص به زمان يا مكان يا شخص خاصى نگردد، در اين مصحف روشن شده است .
در روايات شيعه آمده است:
على بن ابىطالب (ع) پس از جمعآورى قرآن، آن را نزد مردم كه در مسجد جمع بودند آورد و پس از آن كه قرآن را در ميان آنان قرار داد، چنين فرمود: پيامبر فرمود: من در ميان شما چيزى را به جاى مىگذارم كه اگر به آن تمسك نماييد هرگز گمراه نگرديد؛ كتاب خدا و عترت (اهل بيت) من. آنگاه على (ع) خطاب به آنان گفت: «اين كتاب است و من هم عترتم .» در اين هنگام شخصى برخاست و گفت: اگر نزد تو قرآنى است، پيش ما نيز قرآنى همانند اوست . ما را نيازى به كتاب و عترت نيست. آن حضرت پس از آن كه حجت را بر آنان تمام كرد كتاب را برداشت و برگشت .
در مورد سرنوشت اين مصحف، بعضى بر اين عقيدهاند كه به عنوان ميراثى نزد امامان است و از امامى به امام ديگر مىرسد.
در روايتى طلحه از على (ع) در مورد مصحفش و اين كه پس از خود به چه كسى آن را واگذار مىكند، سؤال مىنمايد. على (ع) مىگويد: مصحف خود را به همان كسى كه پيامبر به من دستور داده مىدهم، به فرزندم حسن كه پس از من وصى من و از همه به من اولى است. فرزندم حسن مصحف را به فرزند ديگرم حسين مىدهد و پس از او در دست فرزندان حسين (ع) يكى پس از ديگرى قرار خواهد گرفت... .
و اما قرآنها يا نسخههايى از قرآن كه منسوب به على بن ابى طالب (ع) است و در بعضى از موزهها و كتابخانهها موجود است، به عقيده برخى از محققان نمىتوانند از نظر تاريخى و شواهد و قراين، متعلق به آن حضرت باشند .
على (ع) صاحب قضاوتها و داوريها و پاسخها و مسايل عجيبى است كه برخى از آنها در زمان حيات پيامبر اسلام و برخى در زمان خلفاى سهگانه و قسمتى هم در زمان خلافتشخص آن حضرت، واقع شده است.در اين باره كتابهايى، به جز تاليفاتى كه در ضمن كتابهاى ديگر بدان اشاره شده، به رشته تحرير درآمده است.كتابهايى كه در زير نام برده مىشود، تاليفاتى است كه نام آنها به دست ما رسيده استيا آنكه توانستهايم آنها را ببينيم.از جمله:
1- كتاب ضخم كه شيخ بهايى از آن در كتاب اربعين خود ياد كرده و آن را در خراسان ديده است،
2- كتاب محمد بن قيس بجلى از ياران امام باقر و امام صادق (ع) كه نجاشى و شيخ طوسى با اسناد خود از آن روايت كردهاند،
3- كتاب معلى بن محمد بصرى كه نجاشى از آن نام برده است،
4.كتاب ترمذى مؤلف صحيح ترمذى،
5- عجائب احكام امير المؤمنين به روايت محمد بن على بن ابراهيم بن هاشم از پدرش از جدش.نسخهاى از اين كتاب كه در بين سالهاى 410 و 420 هجرى كتابتشده در ضمن مجموعهاى، در نزد ما موجود است.ما به اين كتاب در وقت ذكر فضايل و مناقب على (ع) در مبحث علم آن حضرت، اشاره و برخى از قضاوتها و داوريهاى آن حضرت را هم در آنجا از همين كتاب نقل كرديم،
6- قسمتى از كتاب ارشاد شيخ مفيد كه جملهاى از قضاوتهاى آن حضرت را در زمان حيات پيغمبر و خلفاى سهگانه و زمان خلافتخود آن حضرت ذكر كرده است،
7- قسمتى از كتاب مناقب ابن شهر آشوب كه در خصوص داوريهاى آن حضرت نگاشته شده است،
8- عجائب احكام امير المؤمنين كه ما آن را گردآورده و كتاب على بن ابراهيم را نيز در ميان آن به طور مشخص درج كردهايم و اكنون به چاپ رسيده است.كتابهاى سيره، تاريخ و كتابهاى ديگرى كه درباره صحابه نوشته شده، مطالب بسيارى در اين باره از على (ع) نقل كردهاند.شيخ مفيد در ارشاد مىنويسد: اما در مورد رواياتى كه درباره داوريهاى على (ع) در دين نقل شده و نيز احكامى كه تمام مسلمانان به دانستن آن نيازمندند-پس از آنكه از خلال آنچه درباره تقدم آن حضرت در علم و برتر دانستن او بر مسلمانان در امر شناخت و فهم ذكر شد و علت پناهنده شدن و روى آوردن دانشمندان صحابه در موارد دشوار و سختبه او و تن دادن به داوريش گفته شد-اخبار بيش از آن است كه بتوان آنها را برشمرد و برتر از آن است كه كسى بتواند به بالاى آن ستسايد.از جمله اين روايات، روايتى است كه از سوى شيعه و سنى درباره داوريهاى آن حضرت در زمان حيات رسول اسلام نقل شده و پيامبر صحيح بودن آنها را تصويب فرموده و درباره او دعاى نيك كرده و وى را به خاطر چنان داورى ستوده و فضل على را به خاطر آنها بر همگان آشكار كرده و او را با چنين داوريهايى شايسته جانشينى پس از خود دانسته و مقدم داشتن او را بر ديگران در مقام پيشوايى مسلمانان واجب كرده است.چنان كه آيات قرآنى نيز بر همين معنا اشارت كرده و خداوند تعالى در آنجا فرموده است: ا فمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى فمالكم كيف تحكمون 67 و نيز فرموده است: «قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اولوا الالباب» 68 همچنين خداوند در داستان خلقت آدم مىفرمايد: «قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك قال: انى اعلم ما لا تعلمون و علم ادم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة فقال انبؤنى باسماء هؤلاء ان كنتم صادقين.قالوا سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا انك انت العليم الحكيم قال يا آدم انبئهم باسمائهم فلما انباهم باسمائهم قال الم اقل لكم انى اعلم غيب السموات و الارض و اعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون» 69 خداوند بدين وسيله به ملائكه توجه داده است كه آدم به جانشينى در روى زمين از ايشان سزاوارتر است زيرا وى از ملائكه به اسماء داناتر و در خبر دادن از آنان برتر بود همچنين خداوند در ماجراى طالوت در قرآن مىفرمايد: «و قال لهم نبيهم ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا قالوا انى يكون له الملك علينا و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعة من المال قال ان الله اصطفاه»: بنابراين خداوند در اين داستان علت پيشوايى طالوت بر ايشان را نيروى بيشتر علمى و جسمى ذكر كرده و او را با اين دو عامل بر تمام مردم مقدم داشته است و يان آيات با ميزان خرد نيز سازگار است.زيرا كسى كه از ديگران دانش بيشترى دارد از كسانى كه داراى چنين علم و دانشى نيستند به پيشوايى و امامتسزاوارتر است.اين آيات نيز بر وجوب تقدم امير مؤمنان بر همه مسلمانان در امر جانشينى رسول خدا و امامت مردم دلالت مىكند.چرا كه وى در علم و حكمت از همه آنان چهره بارزتر و برترى داشت.
1.شيخ مفيد روايت كرده است كه على (ع) درباره كنيزكى كه دو تن به صورت مشاركت او را خريده بودند و هر دو در يك طهر (فاصله بين دو حيض) به خاطر علم نداشتن به تحريم اين كار، با آن كنيزك مجامعت كرده بودند، آن حضرت براى آنكه بچه را به يكى از آن دو واگذار كند بين آنان قرعه انداخت و بچه را به كسى سپرد كه نام وى به قرعه افتاده بود.و او را واداشت تا نيمى از قيمت آن بچه را به شريكش بپردازد.زيرا اين طفل، فرزند كنيز بود.خبر اين داورى به گوش رسول خدا (ص) رسيد و آن حضرت آن را امضا و تاييد كرد و همين حكم را در اسلام مقرر داشت و فرمود: سپاس خداوندى راست كه در ميان ما اهل بيت، كسى را قرار داد كه بر سنت داود (ع) و شيوه او در قضاوت، به داورى مىپردازد و مقصود آن حضرت از اين عبارت آن بود كه على (ع) داوريهاى خود را مانند داود به مدد الهامات خداوندى به انجام مىرساند.
ابن شهر آشوب در مناقب از سنن ابو داود و ابن ماجه و ابن بطه در الابانه و احمد در فضايل الصحابه و ابن مردويه با طرق فراوان از زيد بن ارقم روايت كردهاند كه على (ع) در يمن بود، دعوايى در نزد آن حضرت اقامه شد.در آنجا سه تن بر سر كودكى به مخاصمه پرداخته بودند و هر يك از آنان گمان مىكرد كه در دوره پيش از اسلام در يك طهر با مادر اين كودك نزديكى كرده و بنابراين كودك متعلق به اوست.على (ع) براى حل مشكل بين آنان قرعه انداخت و به آن كسى كه نام او در قرعه درآمده بود دستور داد تا دو سوم ديه را به ديگر مخاصمان دهد.نحوه داورى على (ع) در اين باره به گوش پيامبر رسيد و آن حضرت (ص) فرمود: سپاس خداوندى را كه در ميان ما اهل بيت كسى را قرار داد كه به شيوه داود به قضاوت مىپردازد.
2- روايتى كه مفيد آن را نقل كرده است.ابن شهر آشوب اين روايت را از مسند احمد و نيز از امالى احمد بن منيع به سند آنها از حماد بن سلمة از سماك بن حبيش بن معتمر نقل كرده و گفته است اين روايت را محمد بن قيس از ابو جعفر (ع) نقل كرده است.در زمانى كه على (ع) در يمن بود، خبر گودالى كه براى شكار شيرى كنده بودند به آن حضرت رسيد.در آن گودال شيرى به دام افتاده بود و مردى بر كناره اين گودال براى تماشا ايستاد كه ناگهان پايش لغزيد و براى اينكه به درون گودال نيفتد به مرد ديگرى چسبيد و آن مرد هم به كس سومى چسبيد و مرد سوم هم به فرد چهارمى چسبيد و هر چهار تن به گودال فرو افتادند و شير همگى آنان را پاره پاره كرد.حضرت على در اين باره چنين داورى كرد كه شخص اول طعمه و شكار شير است و بازماندگان او بايد يك سوم خونبهاى شخص دوم را بپردازند و بازماندگان شخص دوم بايد دوسوم ديه فرد سوم را بپردازند و بازماندگان فرد سوم بايد تمام ديه شخص چهارم را بپردازند.خبر اين داورى به پيغمبر رسيد و فرمود: همانا ابو الحسن على (ع) در ميان آنان مانند داورى خداوند عز و جل در بالاى عرش قضاوت كرده است.
ابراهيم بن هاشم در كتاب عجايب احكام امير المؤمنين (ع) به نقل از امام صادق (ع) گفته است وقتى در آن گودال شيرى افتاد، مردم براى تماشا به دور آن گرد آمدند و در كناره گودال از شدت ازدحام به يكديگر برخورد مىكردند.ناگهان مردى به درون گودال لغزيد و براى آن كه از افتادن خود جلوگيرى كند به شخص ديگرى آويزان شد و آن شخص هم ديگرى را دستاويز خود قرار داد تا آنكه هر چهارتن به درون گودال فروافتادند و همگى توسط شير كشته شدند.پس امير المؤمنين (ع) فرمود: تمام ديه را از قبايلى كه به تماشاى گودال آمده بودند، جمعآورى كنند و ديه را به نيم و يك سوم و يك چهارم تقسيم كرد و به بازماندگان شخص نخستيك چهارم ديه پرداخت زيرا اين شخص باعث مرگ سه تن بود.آنگاه به بازماندگان شخص دوم يك سوم ديه را پرداخت.نمود زيرا وى باعث قتل دو تن بود و به بازماندگان فرد سوم نيمى از ديه را داد چرا كه وى تنها مسبب قتل يك تن بود و به بازماندگان شخص آخر (چهارم) تمام ديه را پرداخت كرد زيرا وى عامل قتل كس ديگرى نبود.گروهى رسول خدا را از نحوه داورى امير المؤمنين مطلع كردند و آن حضرت فرمود: اين ماجرا به همان ترتيب كه على (ع) درباره آن داورى كرده، قضاوت مىشود.
ظاهرا اين دو روايت، حاكى از دو واقعهاند.بنابراين در روايت نخست آمده است كه شخص اول، بدون دخالت كسى به درون گودال فروافتاد ولى در روايت دوم چنين آمده است كه تماشاگرانى كه به دور گودال گرد آمده بودند در اثر ازدحام خود اعثسقوط نخستين شخص به درون گودال شدند.از اين رو على (ع) در اين دو مورد دو گونه مختلف داورى كرده است.
3- مفيد در ارشاد نقل كرده است: داورى ديگرى در نزد على (ع) مطرح شد.بدين ترتيب كه زنى بىجهت كه تنها براى بازى و تفريح زن ديگرى را بر دوش خود سوار كرده بود.زن ديگرى از راه رسيد و آن زن زيرى را نيشگون گرفت و در نتيجه آن زن از جا پريد و كسى كه بر گردنش بود به زمين خورد و گردنش خرد شد و مرد.على (ع) در اين باره چنين داورى فرمود كه يك سوم خونبهاى زن را بايد زن سومى كه نيشگون گرفته ستبپردازد و يك سوم ديگر خونبها را زنى كه مقتوله را بر دوش گرفته بود بايد پرداخت كند و يك سوم خونبهاى او را هم به هدر داد.زيرا مقتوله بدون دليل و بيهوده بر دوش آن زن سوار شده بود.خبر اين داورى به پيامبر رسيد و آن حضرت داورى على را تاييد كرد و به درستى آن گواهى داد.
ابن شهر آشوب در مناقب از ابو عبيد در غريب الحديث و ابن مهدى در نزهة الابصار از اصبع بن نباته از على (ع) اين روايت را نقل كردهاند.ابن اثير نيز در نهايه خود اين روايت را از على (ع) نقل كرده است: زمخشرى در الفايق اين روايت را از پيامبر نقل كرده ولى ابن اثير به او اعتراض كرده و گفته است كه اين سخن على (ع) است. شايد زمخشرى اين روايت را بدين اعتبار كه پيامبر آن را امضا كرده از قول آن حضرت (ص) دانسته است.
4- داورى مفيد و ابن شهر آشوب آن را پس از داورى فوق الذكر نقل كردهاند.و ظاهر روايات آنان گواه آن است كه اين ماجرا نيز در يمن رخ داده.بدين ترتيب كه ديوارى بر سر گروهى خراب شد و آنان را كشت در ميان كشتگان زن آزادى بود كه فرزندى از فردى آزاد داشت و زنى كه بردهاى بود و صاحب فرزندى از مردى بنده بود.آن حضرت براى روشن شدن حكم بين آن دو كودك قرعه كشيد و كودكى را كه نام او در قرعه، آزاد درآمده بود آزاد اعلام كرد و براى كسى كه نام او به بندگى درآمده بود، حكم به بندگى او صادر كرد.سپس آن بنده را آزاد كرد و آن كودك آزاد را مولاى او قرار داد و در باره نحوه ارث بردنشان حكم فرمود كه آنان هم مانند بنده آزادشدهاى كه از مولاى آزاد كننده خود ارث مىبرند ارث مىبرند.پيامبر اين قضاوت را مورد تاييد قرار داد.
5.داورى كه از كتاب قصص الانبياء به نقل از شيخ صدوق به سند خود از امام باقر (ع) نقل شده است.بدين ترتيب كه اسب شخصى از اهالى يمن گريخت لگدى بر مردى زد و او را كشت. صاحب اسب چنين دليل آورد كه اسب از خانهاش گريخته است.بدين ترتيب على (ع) خون آن مرد را هدر داد و پيامبر نيز حكم او را درباره اين مسئله تاييد و امضا كرد. زيرا اسب خود گريخته و صاحبش او را رها نكرده بود.
امير المؤمنين (ع) كه باب مدينه العلم وسرچشمه فضايل ومناقب ونمونه كامل پيغمبر گرامى اسلام است در آن لحظات آخر عمر هم در تلاش براى تبيين ونشر حقايق اسلام بود. آن حضرت در آخرين لحظات زندگى، وصيتى كرد كه براى هميشه تاريخ براى بشريت درس خوب زيستن است. البته وصيتهاى حضرت، دو جنبه خصوصى وعمومى داشت كه در ذيل به آنها اشاره مىكنيم: الف: نخست اين كه در تجهيز وكفن ودفن بدنش امام حسن (ع) را وصى وجانشين خود قرار داد وبه همه فرزندان ديگر از حضرت حسين (ع) ومحمد وعون وجعفر وعبداللَّه وعباس و... دستور داد كه از او اطاعت كنند، وپس از او برادرش را واجب الاطاعة قرار دهند كه همه به فرمان او باشند. البته اين وصيت جنبه عمومى هم دارد كه همه مسلمانان موظف بودند كه از امام حسن وپس از او از امام حسين اطاعت كنند وآن دو را در زمان هر كدامشان امام وحجت خدا بدانند. وصاياى خصوصى
ب: وديگر اين كه سفارش كرد ايمان خود را حفظ كنند واز احكام اسلام مراقبت نمايند وتقوا وفضيلت را شعار خود قرار دهند.
ج: در مورد چگونگى غسل وكفن ونماز وتدفين به آنها سفارش كرد كه چگونه عمل كنند وشبانه اين كار انجام شود كه در صفحات بعد درباره آن بحث خواهيم كرد.
د: فرزندان خود، مخصوصاً امام حسن وامام حسين - عليهما السلام - را به صبر وتحمل مصائبى كه در پيش خواهند داشت سفارش كرد.
اين وصيت، گرچه خطاب به حسنين - عليهما السلام - است ولى در حقيقتبراى تمام بشر تا پايان عالم است. اين وصيت را عدهاى از محدثان ومورخانى كه قبل از مرحوم سيد رضى وبعد از او مىزيستهاند با ذكر سند نقل كردهاند. البته اصل صيتبيشتر از آن است كه مرحوم سيد رضى در نهج البلاغه آورده است. اينك قسمتى از آن را مىآوريم:
اوصيكما بتقوى الله و ان لا تبغيا الدنيا و ان بغتكما و لا تاسفا على شيء منها زوي عنكما و قولا بالحق و اعملا للاجر و كونا للظالم خصما وللمظلوم عونا.
شما را به تقوى وترس از خدا سفارش مىكنم واينكه در پى دنيا نباشيد، گرچه دنيا به سراغ شما آيد وبر آنچه از دنيا از دست مىدهيد تاسف مخوريد. سخن حق را بگوييد وبراى اجر وپاداش (الهى) كار كنيد ودشمن ظالم وياور مظلوم باشيد.
اوصيكما وجميع ولدي واهلي و من بلغه كتابي بتقوى الله و نظم امركم وصلاحذات بينكم، فاني سمعت جدكمصلى الله عليه و آله و سلم يقول:«صلاح ذات البين افضل من عامة الصلاة والصيام».
من، شما وتمام فرزندان وخاندانم وكسانى را كه اين وصيتنامهام به آنان مىرسد به تقوى وترس از خداوند ونظم امور خود واصلاح ذات البين سفارش مىكنم، زيرا كه من ازجد شما صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مىفرمود:اصلاح ميان مردم از يك سال نماز وروزه برتر است.
الله الله في الايتام فلا تغبوا افواههم ولا يضيعوا بحضرتكم.والله الله في جيرانكم فانهم وصية نبيكم.ما زال يوصي بهم حتى ظننا انه سيورثهم.
خدا را خدا را در مورد يتيمان; نكند كه گاهى سير وگاهى گرسنه بمانند; نكند كه در حضور شما، در اثر عدم رسيدگى از بين بروند.
خدا را خدا را كه در مورد همسايگان خود خوشرفتارى كنيد، چرا كه آنان مورد توصيه وسفارش پيامبر شما هستند. وى همواره نسبتبه همسايگان سفارش مىفرمود تا آنجا كه ما گمان برديم به زودى سهميهاى از ارث برايشان قرار خواهد داد.
والله الله في القرآن لا يسبقكم بالعمل به غيركم.و الله الله في الصلاة فانها عمود دينكم.و الله الله في بيت ربكم لا تخلوه ما بقيتم فانه ان ترك لم تناظروا.
خدا را خدا را در توجه به قرآن; نكند كه ديگران در عمل به آن از شما پيشى گيرند. خدا را خدا را در مورد نماز، كه ستون دين شماست. خدا را خدا را در مورد خانه پروردگارتان; تا آن هنگام كه زنده هستيد آن را خالى نگذاريد، كه اگر خالى گذارده شود مهلت داده نمىشويد وبلاى الهى شما را فرا مىگيرد.
والله الله في الجهاد باموالكم وانفسكم و السنتكم في سبيل الله. وعليكم بالتواصل والتباذل واياكم والتدابر و التقاطع. لا تتركوا الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فيولى عليكم شراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم.
خدا را خدا را در مورد جهاد با اموال وجانها وزبانهاى خويش در راه خدا. وبر شما لازم است كه پيوندهاى دوستى ومحبت را محكم كنيد وبذل وبخشش را فراموش نكنيد واز پشت كردن به هم وقطع رابطه برحذر باشيد. امر به معروف ونهى از منكر را ترك مكنيد كه اشرار بر شما مسلط مىشوند وسپس هرچه دعا كنيد مستجاب نمىگردد.
سپس فرمود:
اى نوادگان عبد المطلب، نكند كه شما بعد از شهادت من دستخود را از آستين بيرون آوريد ودر خون مسلمانان فرو بريد وبگوييد اميرمؤمنان كشته شد واين بهانهاى براى خونريزى شود.
...الا لا تقتلن بي الا قاتلي. انظروا اذا انا مت من ضربته هذه فاضربوه ضربة بضربة، و لا تمثلوا بالرجل، فاني سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول:«اياكم و المثلة و لو بالكلب العقور».
آگاه باشيد كه به قصاص خون من تنها قاتلم را بايد بكشيد. بنگريد كه هرگاه من از اين ضربت جهان را بدرود گفتم او را تنها يك ضربتبزنيد تا ضربتى در برابر ضربتى باشد. وزنهار كه او را مثله نكنيد(گوش وبينى واعضاى او را نبريد)، كه من از رسول خدا شنيدم كه مىفرمود:«از مثله كردن بپرهيزيد، گرچه نسبتبه سگ گزنده باشد».
خداوندا !
اگر بنا شود مرا به خاطر کیفر گناهانم در زمره دشمنانت اندازی و مرا با گرفتاران بلا و عذابت در یک جا گرد آوردی و میان من و دوستانت جدایی اندازی
گیرم ای معبود و آقا و مولا و پروردگارم من بر عذاب تو صبر کنم اما چگونه بر دوری تو طاقت آورم
و گیرم ای معبود من حرارت آتشت را تحمل کنم اما چگونه چشم پوشیدن از بزرگواریت را بر خود هموار سازم یا چگونه در میان آتش بمانم با اینکه امید عفو تو را دارم ،
پس به عزتت سوگند ای آقا و مولای من به راستی سوگند می خورم که اگر زبانم را در آنجا باز بگذاری حتما در میان دوزخیان شیون را بسویت سر دهم ، شیون آرزومندان ، و مسلماً و چون فریادرس خواهم به درگاهت فریاد برآرم ...
نام کتاب: چهارده گفتار پیرامون ارتباط معنوی با حضرت مهدی(عج)
مولف: حجت الاسلام والمسلمین حسین گنجی
ویراستار: اکبر اسدی
ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران
*توضیحات:
قال مولانا المهدی(ع): «نَحنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَالخَلقُ بَعدُ صَنائِعَنا».(بحارالانوار،ج53،ص178).
آنچه از مجموعه ی آیات و روایات و زیارات واصله از معصومین(ع) به دست می آید این است که در نعمت های مادی و معنوی، همه ی هستی بر سر سفره ی ولایت حضرت مهدی(ع) نشسته اند. برای تقریب به ذهن به شمه ای از آنها اشاره می شود:
1.همانا او واسطه ی فیض در خلقت و آفرینش ماست. همانطور که در حدیث فوق فرمودند:«ما ساخته ی حضرت حقیم و مردم به خاطر ما آفریده شده اند». در دعای عدیله نیز می خوانیم: «بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الاَرضُ وَ السَّماءِ». پس بقا و حیات زمین وابسته به وجود مبارک ایشان است.
2.آن حضرت مربی جهان بشریت است و یکی از معانی حدیث فوق هم همین است که ما تربیت شدگان حضرت احدیتیم و مردم تربیت یافتگان ما هستند. در زیارت آل یاسین که از ناحیه ی مقدسه وارد شده است فرمودند: «اَلسَّلامُ عَلیکَ یا داعِیَ الله وَ رَبّانِیَّ آیاتِه». یکی از معانی "ربانی آیاته" این است که تربیت آیات تکوینی و تشریعی حق به دست توانای حضرت بقیه الله الاعظم(ع) است. بنابراین او با نگاه و عنایت و نور افشانیش بشر را به سر منزل مقصود می رساند.
3.بقای زمین به برکت وجود آن حضرت است و در حقیقت آن حضرت حق بقا بر زمین و اهل آن دارد.امام صادق(ع) فرمودند: «لَو بَقِیَتِ الاَرضُ بِغَیرِ اِمامٍ لَساخَت».(کافی،ج1،ص179). اگر زمین بدون امام باقی بماند هر آینه فرو می ریزد.
4.فرمود:«بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری».(مفاتیح الجنان، دعای عدیله) به برکت وجود حضرت، جهان روزی داده می شود. بنابراین آن بزرگوار حق نعمت بر خلایق دارد. لذا در زیارت جامعه نیز می خوانیم:«وَ اَولِیاءَ النِّعَم».یعنی آن بزرگواران سرپرستان نعمت ها هستند.
امام صادق(ع) فرمودند: «بِنا اَثمَرَتِ الاَشجارُ وَ اَینَعَتِ الثِّمارُ وَ جَرَتِ الاَنهارُ».(کافی،ج1،ص144،حدیث5). به وسیله ی ما درختان به بار نشسته و میوه ها می رسند و نهرها روان می گردند. در زیارت جامعه آمده است: «وَبِکُم یُنَزِّلُ الغَیثَ» به واسطه ی شما خداوند باران پرسودش را فرو فرستد. و در دعای ندبه نیز می خوانیم: «اَینَ السَّبَبُ المُتَّصِلُ بَینَ الاَرضِ وَ السَّماء» کجاست حلقه ی اتصال و واسطه ی فیض بین زمین و آسمان؟
5.آن حضرت حق پدری برما دارد. حضرت امام رضا(ع) فرمودند: «اَلاِمامُ الوالِدُ الشَّفیق».(کافی،ج1،ص200) امام(ع) پدری دلسوز و مهربان است.
6.یکی دیگر از حقوقی که امام زمان(عج) بر ما دارد حق سیادت است. او آقا است و ما عبدیم. در زیارت جامعه می خوانیم: «وَالسّادَةِ الوُلاةِ» یعنی شما سروران و سرپرستان خلقید.
این ها گوشه ای از اقیانوس بیکران حقِ حضرت ولی الله الاعظم (عج) بر ماست. اینک ما در قبال این همه احسان و تفضل چه وظیفه ای داریم؟ آیا قانون «هَل جَزاءُ الاِحسانِ اِلَّا الاِحسانُ».("آیا جزای نیکی جز نیکی است؟!"، سوره ی رحمن،آیه ی60). را نباید جامه ی عمل بپوشانیم؟
اولا: باید به یادش باشیم
ثانیا: باید از سیره ی آن حضرت تبعیت کنیم
ثالثا: برای فرج و سلامتیش دعا کنیم و صدقه بدهیم.
رابعا: طبق این روایت که فرمودند:«رَحِمَ الله امرَءاً اجتَرَّ مَوَدَّةَ النّاسِ اِلَینا».(امالی طوسی،ص86). خدا رحمت کند کسی را که دوستی و مودت ما را به دل مردم می اندازد، برماست که از او تبلیغ و ترویج کنیم. ما وظیفه داریم در هر کوی و برزن، بر هر منبر و مجلس، با قلم و فریاد، از حضرت و کتب و نام و یادش ترویج کنیم، باشد که لبخند رضایتش را ببینیم.
*آنچه در این سلسه گفتارها آمده است دارای دو بخش است:
نخست مباحثی است پیرامون طرق و شیوه هایی که اگر انسان آن را دقیق به کار بگیرد ارتباط روحی، فکری و رابطه ی ظاهری با امام زمان(عج) برقرار می کند.
بخش دوم این مباحث، درباره ی ویژگی ها و صفات یاران حضرت مهدی(عج) است. در این بخش به دنبال آن هستیم که بدانیم چه ویژگی هایی را باید دارا باشیم تا بتوانیم دست کم در زمره ی یاران ده دوازده، یا پانزده هزار نفری امام زمان(عج) باشیم.
آرامش دل راحت جان روح و روانی
من هرچه بگویم به خدا بهتر از آنی
روحی لک الفدا و نفسی لنفسک الوقاء
عبدک الجانی و المستغاث بک یا صاحب الزمان
|
||
معبودا! |
||
|
||
|
||
تو مرجانی تو درجانی,تو مروارید غلطانی,اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی...!!! در خیالم با خیالت بی خیال عالمم ...تا که هستی در خیالم...با خیالت زنده ام
دعا
اَللّهُمَّ أصلِح عَبدَكَ وَ خَليفَتَك
پروردگارا؛ كار بنده و جاينشينت (امام مهدي عليهالسلام) را بهسامان كن
بِما أصلَحتَ بِهِ أنبِيائَكَ وَ رُسُلَك
همان سان كه كار فرستادگان و پيامبرانت را سامان بخشيدي
وَ حُفَّهُ بِمَلائِكَتِك
فرشتگانت را گرداگردش انبوه ساز
وَ أيِّدهُ بِروحِ القُدُسِ مِن عِندِك
او را از جانب خويش، با روحالقدس ياريكن
وَ اسلُكهُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ رَصَداًِ
و فرشتگاني را از پيش رو و پشت سرش، به نگاهباني بگمار
يَحفَظونَهُ مِن كُلِّ سُوء
تا وجود وي را از هر بدي پاس بدارند
وَ أبدِلهُ مِن بَعدِ خَوفِهِ أمناً
ترس و ناامنياش را به آرامش بدلكن
يَعبُدُكَ لايُشرِكُ بِكَ شَيئاً
او تو را ميپرستد و در پرستش، چيزي را با تو شريك نميآرد
وَ لاتَجعَل لِأحَدٍ مِن خَلقِكَ عَلي وَليِّكَ سُلطاناً
هيچ يك از آفريدگانت را بر ولّيات چيره مسازً
وَائذَن لَهُ في جِهادِ عَدُوِّكَ وَ عَدُوِّه
و او را در پيكار با دشمنانت و دشمنان خويش رخصت ده
وَاجعَلني مِن أنصارِهً
و مرا در شمار يارانش آور
إنَّكَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدير
كه تو بر هر كار توانايي
دعا چیست؟
معنى دعا: دعا يعنى صدا زدن و مدد خواستن در حل مشكلات از خالق خود.
دعا كردن يكى از بهترين اعمالى است كه هم خداوند كريم در قرآن و هم پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليه السلام سفارش بسيار نموده اند.
آيات قرآن راجع به دعا كردن
1 - (اعراف آيه 80): براى خدا نامهاى نيك است پس او را به وسيله آنها بخوانيد و دعا كنيد.
2 - (غافر آيه 60): مرا بخوانيد و درخواست كنيد تا پاسخ دهم .
3 - (انعام 53): اى پيامبر نبايد آنان را كه هر صبحگاه و شبانگاه خدا را مى خوانند از پيش خود برانى .
4 - (فرقان 77): اى رسول من بگو اگر به سوى خدا متوجه نشويد و دعا نكنيد پروردگارم به شما اعتنا نخواهد كرد.
سخنان ائمه معصومين عليه السلام راجع به دعا
رسول اكرم صلى الله عليه و آله : دعا حربه مومن است براى دفع دشمنان و عمود دين است كه به آن دين مومن بر پا است و نور آسمان و زمين است .
(بحار الانوار جلد 93، ص 288)
امام صادق عليه السلام : دعا همان عبادتى است كه خداوند درباره اش فرموده همانا كسانى كه از عبادت و پرستش من تكبر كنند بزودى با ذلت و خوارى وارد جهنم خواهند گشت پس فرمود دعا كن خدا را بخوان و مگو كارها بر حسب تقدير الهى انجام خواهد شد.
(وسائل الشيعه )
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله : ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا كردن ناتوان باشد.
(مشكاه الانوار)
امام رضا عليه السلام : دعا از نيزه كارگرتر است و دعا بر مى گرداند قضا را هر چند از آسمان نازل شده باشد و محكم شده باشد و دعا كليد همه رحمت ها است .
امام صادق عليه السلام : خداوند عزوجل خوشش نمى آيد كه بندگانش از همديگر خواهش و درخواست كنند و همين مطلب را درباره خودش دوست دارد چون خداوند عزوجل خوشش مى آيد كه از او سوال و درخواست كنند و نعمتهاى خداوندى را از وى بخواهند.
(ص 1109، ح 2، ب 20)
امام محمد باقر عليه السلام : هيچ چيزى نزد خدا برتر از سوال و درخواست آنچه كه در نزد اوست نمى باشد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله : كسى كه به دعا توفيق يابد بدبختى ندارد و وقتى خدا توفيق خود را براى دعا فراهم نمود علامت آن است كه درهاى رحمت را بروى او گشوده است .
(وسائل الشيعه )
امام صادق عليه السلام : هنگامى كه بنده مومن دعا كند خداوند عزوجل به فرشتگان گويد با اين كه دعاى اين بنده مستجاب است در عين حال حاجتش را ديرتر بر آوريد چون من دوست دارم آوازش را بشنوم .
امام رضا عليه السلام : به اصحاب خود فرمود بر شما باد به سلاح انبياء گفتند: سلاح انبياء چيست ؟ فرمود: دعا.
امام موسى كاظم عليه السلام : فرمود: كه از براى هر مرض دوا و دعائيست . هرگاه خداى تعالى به خاطر بيمار رساند كه دعا كند به تحقيق اذن داده است در شفاى او.
فصل زیبای بهاران زمین در راه است
دولت مهدوی و عصر نوین در راه است
بخت عالم شکفد طالع فرخ بدمد
روزگاری خوش و خرم تر از این در راه است
برسد دور زمان را نفسی بهتر از این
لحظه ای ناب و دمی تازه ترین در راه است
آن شکوفایی دوران برسد بر همه جا
از قدوم خوش او باغ برین در راه است
بشکند او همه بتهای شیاطین جهان
روز موعود جهانگیری دین در راه است
جای این مکتب در حال زوال بشری
بهترینی که شود جایگزین در راه است
روز پیروزی مردان خدا را بینی
موعد نصرت این دین مبین در راه است
بی گمان روز ظهورش به جهان نزدیک است
لحظه حس حضورش به یقین در راه است
گرفته مُلک حق/ ز مقدمش رونق
به گوش جان آید/ندای جاء الحق
ولادت آخرین ذخیره ی الهی، بهار دلها، یوسف زهرا، تبریک و تهنیت
.
پیله دوش و وان حمام دسته کوچک موسیقی جاز راک است RocaVision برنده اصلی جایزه در جوایز طراحی سالانه دوم.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
علمی وآموزشی
وگردشگری
و آدرس nnjj.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.