علمی وآموزشی و مذهبی وگردشگری و جهانگردی آموزشی ومذهبی و جهانگردی و علمی |
|||
یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 7:37 :: نويسنده : صادق
قضايا و داوريهاى على (ع) در زمان رسول خدا (ص) در يمن1.شيخ مفيد روايت كرده است كه على (ع) درباره كنيزكى كه دو تن به صورت مشاركت او را خريده بودند و هر دو در يك طهر (فاصله بين دو حيض) به خاطر علم نداشتن به تحريم اين كار، با آن كنيزك مجامعت كرده بودند، آن حضرت براى آنكه بچه را به يكى از آن دو واگذار كند بين آنان قرعه انداخت و بچه را به كسى سپرد كه نام وى به قرعه افتاده بود.و او را واداشت تا نيمى از قيمت آن بچه را به شريكش بپردازد.زيرا اين طفل، فرزند كنيز بود.خبر اين داورى به گوش رسول خدا (ص) رسيد و آن حضرت آن را امضا و تاييد كرد و همين حكم را در اسلام مقرر داشت و فرمود: سپاس خداوندى راست كه در ميان ما اهل بيت، كسى را قرار داد كه بر سنت داود (ع) و شيوه او در قضاوت، به داورى مىپردازد و مقصود آن حضرت از اين عبارت آن بود كه على (ع) داوريهاى خود را مانند داود به مدد الهامات خداوندى به انجام مىرساند. ابن شهر آشوب در مناقب از سنن ابو داود و ابن ماجه و ابن بطه در الابانه و احمد در فضايل الصحابه و ابن مردويه با طرق فراوان از زيد بن ارقم روايت كردهاند كه على (ع) در يمن بود، دعوايى در نزد آن حضرت اقامه شد.در آنجا سه تن بر سر كودكى به مخاصمه پرداخته بودند و هر يك از آنان گمان مىكرد كه در دوره پيش از اسلام در يك طهر با مادر اين كودك نزديكى كرده و بنابراين كودك متعلق به اوست.على (ع) براى حل مشكل بين آنان قرعه انداخت و به آن كسى كه نام او در قرعه درآمده بود دستور داد تا دو سوم ديه را به ديگر مخاصمان دهد.نحوه داورى على (ع) در اين باره به گوش پيامبر رسيد و آن حضرت (ص) فرمود: سپاس خداوندى را كه در ميان ما اهل بيت كسى را قرار داد كه به شيوه داود به قضاوت مىپردازد. 2- روايتى كه مفيد آن را نقل كرده است.ابن شهر آشوب اين روايت را از مسند احمد و نيز از امالى احمد بن منيع به سند آنها از حماد بن سلمة از سماك بن حبيش بن معتمر نقل كرده و گفته است اين روايت را محمد بن قيس از ابو جعفر (ع) نقل كرده است.در زمانى كه على (ع) در يمن بود، خبر گودالى كه براى شكار شيرى كنده بودند به آن حضرت رسيد.در آن گودال شيرى به دام افتاده بود و مردى بر كناره اين گودال براى تماشا ايستاد كه ناگهان پايش لغزيد و براى اينكه به درون گودال نيفتد به مرد ديگرى چسبيد و آن مرد هم به كس سومى چسبيد و مرد سوم هم به فرد چهارمى چسبيد و هر چهار تن به گودال فرو افتادند و شير همگى آنان را پاره پاره كرد.حضرت على در اين باره چنين داورى كرد كه شخص اول طعمه و شكار شير است و بازماندگان او بايد يك سوم خونبهاى شخص دوم را بپردازند و بازماندگان شخص دوم بايد دوسوم ديه فرد سوم را بپردازند و بازماندگان فرد سوم بايد تمام ديه شخص چهارم را بپردازند.خبر اين داورى به پيغمبر رسيد و فرمود: همانا ابو الحسن على (ع) در ميان آنان مانند داورى خداوند عز و جل در بالاى عرش قضاوت كرده است. ابراهيم بن هاشم در كتاب عجايب احكام امير المؤمنين (ع) به نقل از امام صادق (ع) گفته است وقتى در آن گودال شيرى افتاد، مردم براى تماشا به دور آن گرد آمدند و در كناره گودال از شدت ازدحام به يكديگر برخورد مىكردند.ناگهان مردى به درون گودال لغزيد و براى آن كه از افتادن خود جلوگيرى كند به شخص ديگرى آويزان شد و آن شخص هم ديگرى را دستاويز خود قرار داد تا آنكه هر چهارتن به درون گودال فروافتادند و همگى توسط شير كشته شدند.پس امير المؤمنين (ع) فرمود: تمام ديه را از قبايلى كه به تماشاى گودال آمده بودند، جمعآورى كنند و ديه را به نيم و يك سوم و يك چهارم تقسيم كرد و به بازماندگان شخص نخستيك چهارم ديه پرداخت زيرا اين شخص باعث مرگ سه تن بود.آنگاه به بازماندگان شخص دوم يك سوم ديه را پرداخت.نمود زيرا وى باعث قتل دو تن بود و به بازماندگان فرد سوم نيمى از ديه را داد چرا كه وى تنها مسبب قتل يك تن بود و به بازماندگان شخص آخر (چهارم) تمام ديه را پرداخت كرد زيرا وى عامل قتل كس ديگرى نبود.گروهى رسول خدا را از نحوه داورى امير المؤمنين مطلع كردند و آن حضرت فرمود: اين ماجرا به همان ترتيب كه على (ع) درباره آن داورى كرده، قضاوت مىشود. ظاهرا اين دو روايت، حاكى از دو واقعهاند.بنابراين در روايت نخست آمده است كه شخص اول، بدون دخالت كسى به درون گودال فروافتاد ولى در روايت دوم چنين آمده است كه تماشاگرانى كه به دور گودال گرد آمده بودند در اثر ازدحام خود اعثسقوط نخستين شخص به درون گودال شدند.از اين رو على (ع) در اين دو مورد دو گونه مختلف داورى كرده است. 3- مفيد در ارشاد نقل كرده است: داورى ديگرى در نزد على (ع) مطرح شد.بدين ترتيب كه زنى بىجهت كه تنها براى بازى و تفريح زن ديگرى را بر دوش خود سوار كرده بود.زن ديگرى از راه رسيد و آن زن زيرى را نيشگون گرفت و در نتيجه آن زن از جا پريد و كسى كه بر گردنش بود به زمين خورد و گردنش خرد شد و مرد.على (ع) در اين باره چنين داورى فرمود كه يك سوم خونبهاى زن را بايد زن سومى كه نيشگون گرفته ستبپردازد و يك سوم ديگر خونبها را زنى كه مقتوله را بر دوش گرفته بود بايد پرداخت كند و يك سوم خونبهاى او را هم به هدر داد.زيرا مقتوله بدون دليل و بيهوده بر دوش آن زن سوار شده بود.خبر اين داورى به پيامبر رسيد و آن حضرت داورى على را تاييد كرد و به درستى آن گواهى داد. ابن شهر آشوب در مناقب از ابو عبيد در غريب الحديث و ابن مهدى در نزهة الابصار از اصبع بن نباته از على (ع) اين روايت را نقل كردهاند.ابن اثير نيز در نهايه خود اين روايت را از على (ع) نقل كرده است: زمخشرى در الفايق اين روايت را از پيامبر نقل كرده ولى ابن اثير به او اعتراض كرده و گفته است كه اين سخن على (ع) است. شايد زمخشرى اين روايت را بدين اعتبار كه پيامبر آن را امضا كرده از قول آن حضرت (ص) دانسته است. 4- داورى مفيد و ابن شهر آشوب آن را پس از داورى فوق الذكر نقل كردهاند.و ظاهر روايات آنان گواه آن است كه اين ماجرا نيز در يمن رخ داده.بدين ترتيب كه ديوارى بر سر گروهى خراب شد و آنان را كشت در ميان كشتگان زن آزادى بود كه فرزندى از فردى آزاد داشت و زنى كه بردهاى بود و صاحب فرزندى از مردى بنده بود.آن حضرت براى روشن شدن حكم بين آن دو كودك قرعه كشيد و كودكى را كه نام او در قرعه، آزاد درآمده بود آزاد اعلام كرد و براى كسى كه نام او به بندگى درآمده بود، حكم به بندگى او صادر كرد.سپس آن بنده را آزاد كرد و آن كودك آزاد را مولاى او قرار داد و در باره نحوه ارث بردنشان حكم فرمود كه آنان هم مانند بنده آزادشدهاى كه از مولاى آزاد كننده خود ارث مىبرند ارث مىبرند.پيامبر اين قضاوت را مورد تاييد قرار داد. 5.داورى كه از كتاب قصص الانبياء به نقل از شيخ صدوق به سند خود از امام باقر (ع) نقل شده است.بدين ترتيب كه اسب شخصى از اهالى يمن گريخت لگدى بر مردى زد و او را كشت. صاحب اسب چنين دليل آورد كه اسب از خانهاش گريخته است.بدين ترتيب على (ع) خون آن مرد را هدر داد و پيامبر نيز حكم او را درباره اين مسئله تاييد و امضا كرد. زيرا اسب خود گريخته و صاحبش او را رها نكرده بود. نظرات شما عزیزان:
آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|