علمی وآموزشی و مذهبی وگردشگری و جهانگردی آموزشی ومذهبی و جهانگردی و علمی |
|||
یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:28 :: نويسنده : صادق
باباطاهر لرستانی زنگیوند یا همدانی
بیت اول لکی و بیت دوم لری: م(من)دُريشم لكم(لک زبانم) اعجاز ديرم(دارم) م(من)دوسي(دوسی )چوي
(چون-مثل) خُشين(شاه یا خان لرستان) دمساز ديرم(دارم)
مه(من) معشوقي و(به) نام فاطمه لُر صنوبر قامت و پرناز ديرم(دارم)
باباطاهر از دراويش اهل حق در منطقه دلفان لرستان است كه در روستاي زنگيوند نورآباد دلفان زيسته،پسري بنام محمود داشته طاهر در آن قريه مكتبخانه اي داشته و به تدريس مشغول بوده است.منطقه ييلاقي طاهر روستاي نامبرده كه در دامنه گرين ميباشد و منطقه قشلاقي آن بزرگ در خرم آباد بود و در خرم آباد خانقاهي داشته است كه در محل تجمع مريدان اين عارف بوده است
به زبان لکی:
مه طاهر ساكن پاي گرينم(رشته کوهی در نورآباد و خرم آباد) م(من) دُريش(درویش) مسلك و آگردرينم(آتش درون)
بوري(بیا) در باغ خواوم(خوابم) لحظه اي چند كه شايد وقت خواو روي تو بينم
.
در دوبيتي فوق چنان به نظر مي رسد كه عريان تخلص شاعر بوده اين عارف عرياني خود را از هواي نفس ميداند نه بيسوادي و كم مايگي كه عريان بودن از هواي نفس،خود يكي از طريقه هاي عرفان ميباشد.
باباطاهر ساكن همان قريه مذكور زنگي وند بود است.گويا در سال420ه.ق/9باباطاهر همراه يار و مراد خود شاه خشين هنگامي كه از گردنه گاماسياب حد فاصل نورآباد و شهرستان نهاوند ميگذرد و بقولي شاه خشين از ديده محو ميگردد و يا در سرچشمه رودخانه گاماسياب غرق ميگردد.عارف لر از اين ماجرا سخت آزرده مي شود ديدگانش خسته از سفير ماتم،ديار خويش را ترك مي كند و به همدان هجرت مينمايد كه پس از مدتي دوباره ياد يار تاب ايستادن در همدان را از ايشان ميگيرد و با قدمهاي خسته و دلي شكسته به خرم آباد برميگردد و دارفاني را وداع مي گويد
به زبان لکی:
مه(من) اژ(از) دامان هجران ميگريزم زشهر بيوفايان ميگريزم
اژ(از)اي(این) ماتم سرا با پاي عريان بزون(بدان) تا خاك دلفان(یکی از شهرستان های لرستان) ميگريزم
شايد هم درد بيكسي و بي همدمي و تيغ غربت و شرنگ بي همرهي ايشان را به سوي ديار مي كشند زيرا در رثاي مراد خود بعد ازواقعه دلخراش مرگ خشين چنين ميفرمايد:
به گویش لری:
دمم قلف(قفل) مجال گفتگوني خُشين برآب شد يادي از اوني
كتاو(کتاب) آرزو گم بيه(شده) طاهر نشان از ردپاي آرزوني
در مقدمه ديوان مرحوم لرستاني شاعر از جد خود چنين نقل مينمايد : بنده عينا شاهد بوده ام حاشيه سقف مقبره باباطاهر واقع در مركز شهرستان خرم آباد كتيبه هايي از چوب وجود داشته كه برآن دوبيتيهاي باباطاهر حك شده بود مشخص گرديد كه سال 1356 توسط شخصي كه گويا سفيه بوده كتيبه ها كنده شده اند و در كام آتش فروخته اند
به گویش بختیاری:
مو آن بحرم که در ظرف آمدستم چو نقطه بر سر حرف آمدستم
بهر الفی الف قدی بر آیو الف قدم که در الف آمدستم
به زبان لکی:
بوري(بیا) امشو(امشب) و گرد يك(به دور همدیگر) بنيش(بشین) بوري(بیا) تا بار درد يك(درد یکدیگر) بكيشيم
مه(من) مجنون و تو هم شيداي شيدا بوري(بیا) ايدوس(ای دوست) هردك(هر دو) دلپريشيم(دلپریشانیم)
نظرات شما عزیزان:
آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|