معبودا!
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند.
علمی وآموزشی و مذهبی وگردشگری و جهانگردی آموزشی ومذهبی و جهانگردی و علمی |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 7:42 :: نويسنده : صادق
پيش از اين در جلد اول در مقدمات، در اين باره سخن گفتيم اما به جهت ارتباط اين مبحثبا زندگى آن حضرت دوباره و به صورت كوتاه متذكر آنها مىشويم. 1- جمع القران و تاويله يا جمعآورى آيات قرآن بر اساس ترتيب نزول. 2- كتابى كه آن حضرت در آن شصت نوع از انواع علوم قرآنى را جمع كرده و براى هر نوع از آنها مثالى زده است.ما در مقدمات كتاب، سند خود را درباره اين كتاب بيان كرديم. 3- الجامعه، 4- الجفر، 5- صحيفه الفرائض، 6- كتابى درباره زكات چارپايان، 7- كتابى در ابواب فقه، 8- كتابى ديگر در ابواب فقه، 9- نامه آن حضرت به مالك اشتر، 10- وصيت وى به محمد حنفيه، كتاب 11- عجايب احكام و قضاوتهاى آن حضرت كه توسط برخى از علما جمعآورى شده است و ما نيز اين كتاب را جمع آوردهايم و كتاب عجايب احكام امير المؤمنين به روايت محمد بن على بن ابراهيم بن هاشم قمى از پدرش از جدش را نيز در آن درج كردهايم. (اين كتاب به طبع رسيده است.) 12- دعاها و مناجاتى كه از آن حضرت بهجا مانده است و برخى از دانشمندان آنها را جمع كرده و بدان صحيفه علويه گفتهاند، (اين كتاب نيز به چاپ رسيده است) . 13- مسند آن حضرت كه توسط نسايى جمع آورده شده است.اين كتاب حاوى احاديث و رواياتى است كه از آن حضرت نقل شده.در كشف الظنون در اين باره گفته شده: «مسند على (ع) تاليف ابو عبد الرحمن احمد بن شعيب نسايى متوفا در سال 303 ه».اين كتاب غير از كتاب خصايص است كه در فضل على بن ابيطالب به نگارش درآمده كه در كشف الظنون هم نام آن آمده است.اين سه كتاب اخير را در واقع مىتوان از باب توسع، جزو تاليفات آن حضرت دانست. 14- جنة الاسماء.در كشف الظنون در اين باره آمده است: «جنة الاسماء نوشته امام على بن ابيطالب است كه امام محمد غزالى (متوفا در 505 ه) بر آن شرحى نوشته است.من خود نيز اين مطلب را در برخى از كتابها يافتم».براى ما روشن نشد كه اين كتابى كه غزالى آن را شرح كرده است چيست؟و چرا آن را به على (ع) نسبت مىدهند؟و بعيد نيست كه در اين سخن تحريفى صورت گرفته باشد. كتابهايى كه سخنان آن حضرت را گرد آوردهانددر قسمت اول از اين جلد سخن ابن ابى الحديد را نقل كرديم كه گفته بود: براى هيچ يك از فصحاى صحابه يك دهم يا نصف آن، از سخنانى كه از على (ع) گردآورى شده، تدوين نشده است.ما پيش از اين، درج سوم قسمتيك فهرستى از كتبى كه سخنان آن حضرت را جمع آوردهاند ارائه داديم و در اينجا نيز اين فهرست را همراه با اختصار و زيادتى نسبتبه آنجا، ذكر مىكنيم: 1- نهج البلاغه كه توسط شريف رضى جمع آورى شده و تا كنون چندين بار به چاپ رسيده است. 2- مافات نهج البلاغه من كلامه (سخنان آن حضرت كه در نهج البلاغه نيامده است) جمع آورى شده توسط فاضل معاصر شيخ هادى بن شيخ عباس بن شيخ جعفر فقيه نجفى (اين كتاب به چاپ رسيده است) . 3- مائة كلمه جمعآورى شده توسط جاحظ (مطبوع) . 4- غرر الحكم و درر الكلم گردآورى شده توسط عبد الواحد بن محمد بن عبد الواحد آمدى تميمى.وى اين سخنان را از كلمات كوتاه آن حضرت جمعآورى كرده و با نهج البلاغه نزديك است.انگيزه آمدى در تاليف اين كتاب، كارى بود كه جاحظ در تاليف مائة الكلمه به انجام رسانده بود. (مطبوع) . 5- دستور معالم الحكم (مطبوع) . 6- نثر اللآلى جمعآورى شده به وسيله ابو على فضل بن حسن طبرسى مؤلف مجمع البيان (مطبوع) . 7- مطلوب كل طالب من كلام على بن ابيطالب جمعآورى شده توسط ابو اسحاق و طواط انصارى.در اين كتاب صد سخن حكمت آميز منسوب به آن حضرت نقل شده است.اين كتاب در لايپزيك و بولاق به طبع رسيده و به فارسى و آلمانى برگردانده شده است. 8- قلائد الحكم و فرائد الكلم گردآورى شده توسط قاضى ابو يوسف يعقوب بن سليمان اسفراينى. 9- معميات على (ع) . 10- امثال الامام على بن ابيطالب طبع جوائب كه بر پايه حروف الفبا ترتيب يافته است. 11- سخنان على (ع) شيخ مفيد كه در كتاب ارشاد خود نقل كرده است. 12- سخنان و نامههاى آن حضرت كه نصر بن مزاحم در كتاب صفين خود، نقل كرده است. 13- سخنان على (ع) كه در كتاب جواهر المطالب آورده شده است.و كتابهاى ديگرى غير از آنچه نام برديم.
یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 7:41 :: نويسنده : صادق
مسعودى در مروج الذهب، شمار اولاد على (ع) را به بيست و پنج تن رسانده است.شيخ مفيد در كتاب ارشاد تعداد آنها را هفده تن از دختر و پسر دانسته و پس از آن گفته است: عدهاى از علماى شيعه گويند كه فاطمه پس از وفات پيامبر (ص) جنينى كه پيامبر او را محسن ناميده بود سقط كرد.بنابر قول اين عده، فرزندان آن حضرت هجده تن بودهاند. ابن اثير گويد: محسن در كودكى وفات يافته است.آيا اين محسن كه ابن اثير از او نام برده غير از آن محسنى است كه مفيد از آن ياد كرده؟ مسعودى و شيخ مفيد فرزندان على را همراه با ذكر محسن، نام برده و كسان ديگرى همچون محمد اوسط و ام كلثوم صغرا بنت صغير (دختر كوچك) و رملة صغرا را به شمار فرزندان امير المؤمنين (ع) اضافه كردهاند. اما با توجه به گفتارها و نوشتارهايى كه از مورخان و علماى نسابه در دست داريم، چنين مىنمايد كه فرزندان على (ع) سى و سه تن بودهاند و شايد علت اين رقم زياد آن باشد كه مورخان اسم و لقب هر يك از فرزندان را، جداگانه براى دو فرزند ثبت مىكردهاند.در حالى كه اين دو اسم و لقب بر يك تن اطلاق مىشده است.نام اولاد امير المؤمنين على (ع) به شرح زير ذكر شده است: 1.حسن 2.حسين. 3.زينب كبرا 4.زينت صغرا. كه كنيه او كلثوم است.شيخ مفيد گويد: مادر اين چهار تن فاطمه بتول دختر پيامبر بزرگ اسلام بوده است. 5.ام كلثوم كبرا (ابن اثير نام وى را با زينب كبرا آورده است). مسعودى مىنويسد: مادر حسن، حسين، محسن، ام كلثوم كبرا و زينب كبرا، حضرت فاطمه زهرا دختر پيغمبر اسلام (ص) است. مىتوان ميان قول مفيد كه زينب صغرا مكنى به ام كلثوم را ذكر كرده و نظر ابن اثير و مسعودى كه وى را ام كلثوم كبرا ناميدهاند، جمع به عمل آورد و به اين ترتيب كه نام وى به نسبت زينب كبرا، زينب صغرا و به نسبت ام كلثوم صغرا كه بعدا نام او را ذكر خواهيم كرد و از مادرى غير از فاطمه زهرا به دنيا آمده، ام كلثوم كبرا بوده است. 6.محمد اوسط، مادر وى امامه دختر ابو العاص بوده است.شيخ مفيد و مسعودى متذكر نام او نشدهاند. 7، 8، 9، 10.عباس، جعفر، عبدالله، عثمان كه همگى جزو شهداى كربلا بودهاند.مادر اين چهار تن ام البنين كلابى است كه مسعودى وى را ام البنين دختر حزام وحيدية معرفى كرده و عثمان را در شمار اين چهار تن ذكر نكرده است. 11.محمد اكبر، مكنى به ابو القاسم و معروف به ابن حنفيه كه مادر وى خوله حنفى بوده است . 12.محمد اصغر مكنى به ابو بكر، بعضى از مورخان پنداشتهاند كه ابو بكر و محمد اصغر نام دو تن از فرزندان على بوده ولى ظاهرا چنين برمىآيد كه اين هر دو، نام يك تن باشد. 13.عبد الله و عبيد الله كه هر دو در كربلا به شهادت رسيدهاند.مادر اين دو تن ليلى دختر مسعود نهشيلى است. 14.يحيى كه مادر وى اسماء بنت عميس است. 15، 16.عمر و رقيه كه دوقلو بودهاند.مادر اين دو ام حبيب، صهبا، دختر ربيعه تغلبى است .عمر هشتاد و پنج سال زندگى كرد. 17، 18، 19.ام الحسن و رمله كبرا و ام كلثوم صغرا، مادر ايشان ام سعد دختر عروة بن مسعود ثقفى است.شيخ مفيد و مسعودى تنها به ذكر نام ام الحسن و رملة بسنده كردهاند و آن را با ذكر كلمه كبرا آشكارتر نساختهاند. 20.دخترى كه در كودكى جان سپرده است.مادر وى مخباة كلبى است و شيخ مفيد و مسعودى متذكر نام او نشدهاند. 21.ام هانى، 22.ميمونه، 23.زينب صغرا.در كتاب عمدة الطالب آمده است كه مادر وى (زينب صغرا) ام ولد (كنيز) بوده و در خانه محمد بن عقيل بن ابيطالب به سر مىبرده است. 24.رملة صغرا، شيخ مفيد و مسعودى از او نام نبردهاند. 25.رقيه صغرا، مسعودى از او يادى نكرده است. 26.فاطمه، 27.اسامه، 28.خديجه، 29.ام الكرام، مسعودى گويد ام الكرام همان فاطمه است . 30.ام سلمه، 31.ام ابيها، مسعودى از او ياد كرده است. 32.جمانة مكناه به ام جعفر. 33.نفيسه، درباره نام مادر او پراكندهگويى كردهاند. یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 7:40 :: نويسنده : صادق
نخستين همسر آن حضرت، فاطمه زهرا (ع) دخت گرامى پيامبر خدا بوده است.على (ع) تا زمانى كه فاطمه در قيد حيات به سر مىبرد با كس ديگرى پيمان زناشويى نبست.پس از وفات فاطمه، آن حضرت با امامه دختر ابو العاص بن ربيع بن عبد العزى بن عبد شمس كه فرزند زينب دختر پيغمبر بود ازدواج كرد.ام البنين دختر حزام بن دارم كلابيه، زن ديگرى بود كه على (ع) او را به عقد خود درآورد.پس از ام البنين، آن حضرت با ليلى دختر مسعود بن خالد النهشلية تميمه دارميه ازدواج كرد و پس از وى با اسماء بنت عميس خثعمى پيمان زناشويى بست.اسماء تا قبل از شهادت جعفر بن ابيطالب، همسر وى بود و پس از شهادت جعفر، ابو بكر او را به ازدواج خود درآورد و چون ابو بكر از دنيا رفت، على (ع) او را به همسرى خويش گرفت.يكى ديگر از همسران امير المؤمنين (ع) ام حبيب دختر ربيعه تغلبيه و موسوم به صهبا بوده است .اين زن از قبيله «سبى» بود كه خالد بن وليد در عين التمر بر آنها حمله برده و ايشان را به اسيرى گرفته بود.خوله دختر جعفر بن قيس بن مسلمه حنفى و يا به قولى ديگر خولة دختر اياس از ديگر زنان آن حضرت بوده است.همچنين على (ع) با ام سعد يا ام سعيد دختر عروة بن مسعود ثقفى و نيز مخبأة دختر امرى القيس بن عدى كلبى پيمان زناشويى بست یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 7:39 :: نويسنده : صادق
دوره نگارش قرآن پس از رحلت را از اهتمام شخصيتى چون على بن ابىطالب (ع) بدين كار، آغاز مىكنيم. على (ع) كه بزرگترين شخصيت پس از پيامبر اكرم (ص) و در همه صحنهها پيشتاز و پيشگام بود و از آغاز نزول وحى سايه به سايه در خدمت پيامبر (ص) كتابت وحى را نيز به طور مداوم بر عهده داشت، در واپسين روزهاى حيات پربركت رسول گرامى اسلام، از جانب آن حضرت مأمور به جمعآورى قرآن گرديد. ابن مسعود، كه خود صحابى بزرگ پيامبر بود، گفت: «احدى را چون على بن ابىطالب (ع) آشناتر به قراءت قرآن نديدم» . ابوبكر حضرمى از امام صادق (ع) روايت كرده است كه پيامبر به على (ع) فرمود: يا علي، القرآن خلف فراشي في المصحف والقراطيس، فخذوه واجمعوه ولاتضيعوه كما ضيعت اليهود التوراة؛ اى على! اين قرآن در كنار بستر من، ميان صحيفهها و حرير و كاغذها قرار دارد، قرآن را جمع كنيد و آن را آنگونه كه يهوديان، تورات خود را از بين بردند، ضايع نكنيد . و اينگونه بود كه على بن ابىطالب پس از رحلت پيامبر (ص) مهمترين وظيفه خويش را جمعآورى قرآن قرار داد. پس از رحلت پيغمبر اكرم، على (ع) كه به نص قطعى و تصديق پيامبر اكرم (ص) از همه مردم به قرآن مجيد آشناتر بود، در خانه خود به انزوا پرداخته، قرآن مجيد را به ترتيب نزول در يك مصحف جمع فرمود و هنوز ششماه از رحلت نگذشته بود كه فراغت يافت و مصحفى را كه نوشته بود به شترى بار كرده نزد مردم آورد و به آنان نشان داد . از ابن عباس در ذيل آيه لاتحرك به لسانك لتعجل به إن علينا جمعه وقرآنه نقلشده كه على بن ابى طالب پس از مرگ پيامبر (ص) قرآن را به مدت ششماه جمعآورى نمود . ابن سيرين گفته است: على فرمود: «وقتى پيامبر رحلت كرد، سوگند خوردم كه ردايم را جز براى نماز جمعه بر دوش نگيرم تا آن كه قرآن را جمع نمايم» . در خبرهاى ابورافع آمده است كه: على به خاطر توصيه پيامبر در زمينه جمعآورى قرآن، قرآن را در جامهاى پيچيد و به منزل خويش برد. پس از آن كه پيامبر رحلت نمود، در خانه نشست و قرآن را، همان گونه كه خدا نازل كرده بود، تأليف نمود. على به اين كار، آگاه بود . محمد بن سيرين از عكرمه نقل كرده است كه: پس از بيعت مردم با ابوبكر، علىبن ابى طالب در خانه نشست. به ابوبكر گزارش دادند كه او از بيعت با تو كراهت دارد؛ ابوبكر آن حضرت را خواست و به او گفت: از بيعت با من سر باز زدى؟ على (ع) فرمود: «نه به خدا سوگند، ديدم در كتاب خدا چيزهايى افزوده مىشود. پس با خود گفتم كه جز براى نماز ردا بر دوش نگيرم، تا آن كه قرآن را جمع نمايم.» ابوبكر گفت: چه كار شايستهاى! محمد بن سيرين مىگويد: از عكرمه پرسيدم آيا ديگران قرآن را به ترتيب نزول تأليف نمودند؟ وى پاسخ داد: «اگر جن و انس جمع گردند تا تأليفى مانند تأليف على ابن ابى طالب داشته باشند، توانايى آن را نخواهند داشت» . ويژگىهاى مصحف على (ع)مصحفى را كه على بن ابىطالب (ع) جمعآورى نمود، نسبت به ديگر مصاحفى كه قبلا وجود داشت و يا بعدا به وجود آمد از امتيازات فراوانى برخوردار بود. برخى از آنها بدين قرار است : .1 ترتيب سورهها به همان ترتيب نزول، تنظيم گشته بود. سيوطى در الاتقان ضمن بيان اين مطلب مىگويد: «اولين سوره، اقرأ، سپس مدثر، سپس نون، بعد از آن مزمل و به همين ترتيب، تبت، تكوير و... تنظيم شده بودند.» شيخ مفيد نيز در مسايل سرويه، تأليف قرآن على بن ابىطالب را به همان ترتيب نزول مىداند كه سوره مكى بر مدنى و آيه منسوخ بر ناسخ مقدم بوده و هرچيز در جاى خويش قرار داده شده است . .2 قراءت مصحف على بن ابى طالب دقيقا مطابق با قراءت پيامبر (ص) بوده است. .3 اين مصحف مشتمل بر اسباب نزول آيات، مكان نزول آيات و نيز اشخاصى كه در شأن آنها آيات نازل گشتهاند، بوده است. .4 جوانب كلى آيات به گونهاى كه آيه، محدود و مختص به زمان يا مكان يا شخص خاصى نگردد، در اين مصحف روشن شده است . سرنوشت مصحف على بن ابى طالب (ع)در روايات شيعه آمده است: على بن ابىطالب (ع) پس از جمعآورى قرآن، آن را نزد مردم كه در مسجد جمع بودند آورد و پس از آن كه قرآن را در ميان آنان قرار داد، چنين فرمود: پيامبر فرمود: من در ميان شما چيزى را به جاى مىگذارم كه اگر به آن تمسك نماييد هرگز گمراه نگرديد؛ كتاب خدا و عترت (اهل بيت) من. آنگاه على (ع) خطاب به آنان گفت: «اين كتاب است و من هم عترتم .» در اين هنگام شخصى برخاست و گفت: اگر نزد تو قرآنى است، پيش ما نيز قرآنى همانند اوست . ما را نيازى به كتاب و عترت نيست. آن حضرت پس از آن كه حجت را بر آنان تمام كرد كتاب را برداشت و برگشت . در مورد سرنوشت اين مصحف، بعضى بر اين عقيدهاند كه به عنوان ميراثى نزد امامان است و از امامى به امام ديگر مىرسد. در روايتى طلحه از على (ع) در مورد مصحفش و اين كه پس از خود به چه كسى آن را واگذار مىكند، سؤال مىنمايد. على (ع) مىگويد: مصحف خود را به همان كسى كه پيامبر به من دستور داده مىدهم، به فرزندم حسن كه پس از من وصى من و از همه به من اولى است. فرزندم حسن مصحف را به فرزند ديگرم حسين مىدهد و پس از او در دست فرزندان حسين (ع) يكى پس از ديگرى قرار خواهد گرفت... . و اما قرآنها يا نسخههايى از قرآن كه منسوب به على بن ابى طالب (ع) است و در بعضى از موزهها و كتابخانهها موجود است، به عقيده برخى از محققان نمىتوانند از نظر تاريخى و شواهد و قراين، متعلق به آن حضرت باشند . یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 7:38 :: نويسنده : صادق
على (ع) صاحب قضاوتها و داوريها و پاسخها و مسايل عجيبى است كه برخى از آنها در زمان حيات پيامبر اسلام و برخى در زمان خلفاى سهگانه و قسمتى هم در زمان خلافتشخص آن حضرت، واقع شده است.در اين باره كتابهايى، به جز تاليفاتى كه در ضمن كتابهاى ديگر بدان اشاره شده، به رشته تحرير درآمده است.كتابهايى كه در زير نام برده مىشود، تاليفاتى است كه نام آنها به دست ما رسيده استيا آنكه توانستهايم آنها را ببينيم.از جمله: 1- كتاب ضخم كه شيخ بهايى از آن در كتاب اربعين خود ياد كرده و آن را در خراسان ديده است، 2- كتاب محمد بن قيس بجلى از ياران امام باقر و امام صادق (ع) كه نجاشى و شيخ طوسى با اسناد خود از آن روايت كردهاند، 3- كتاب معلى بن محمد بصرى كه نجاشى از آن نام برده است، 4.كتاب ترمذى مؤلف صحيح ترمذى، 5- عجائب احكام امير المؤمنين به روايت محمد بن على بن ابراهيم بن هاشم از پدرش از جدش.نسخهاى از اين كتاب كه در بين سالهاى 410 و 420 هجرى كتابتشده در ضمن مجموعهاى، در نزد ما موجود است.ما به اين كتاب در وقت ذكر فضايل و مناقب على (ع) در مبحث علم آن حضرت، اشاره و برخى از قضاوتها و داوريهاى آن حضرت را هم در آنجا از همين كتاب نقل كرديم، 6- قسمتى از كتاب ارشاد شيخ مفيد كه جملهاى از قضاوتهاى آن حضرت را در زمان حيات پيغمبر و خلفاى سهگانه و زمان خلافتخود آن حضرت ذكر كرده است، 7- قسمتى از كتاب مناقب ابن شهر آشوب كه در خصوص داوريهاى آن حضرت نگاشته شده است، 8- عجائب احكام امير المؤمنين كه ما آن را گردآورده و كتاب على بن ابراهيم را نيز در ميان آن به طور مشخص درج كردهايم و اكنون به چاپ رسيده است.كتابهاى سيره، تاريخ و كتابهاى ديگرى كه درباره صحابه نوشته شده، مطالب بسيارى در اين باره از على (ع) نقل كردهاند.شيخ مفيد در ارشاد مىنويسد: اما در مورد رواياتى كه درباره داوريهاى على (ع) در دين نقل شده و نيز احكامى كه تمام مسلمانان به دانستن آن نيازمندند-پس از آنكه از خلال آنچه درباره تقدم آن حضرت در علم و برتر دانستن او بر مسلمانان در امر شناخت و فهم ذكر شد و علت پناهنده شدن و روى آوردن دانشمندان صحابه در موارد دشوار و سختبه او و تن دادن به داوريش گفته شد-اخبار بيش از آن است كه بتوان آنها را برشمرد و برتر از آن است كه كسى بتواند به بالاى آن ستسايد.از جمله اين روايات، روايتى است كه از سوى شيعه و سنى درباره داوريهاى آن حضرت در زمان حيات رسول اسلام نقل شده و پيامبر صحيح بودن آنها را تصويب فرموده و درباره او دعاى نيك كرده و وى را به خاطر چنان داورى ستوده و فضل على را به خاطر آنها بر همگان آشكار كرده و او را با چنين داوريهايى شايسته جانشينى پس از خود دانسته و مقدم داشتن او را بر ديگران در مقام پيشوايى مسلمانان واجب كرده است.چنان كه آيات قرآنى نيز بر همين معنا اشارت كرده و خداوند تعالى در آنجا فرموده است: ا فمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى فمالكم كيف تحكمون 67 و نيز فرموده است: «قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اولوا الالباب» 68 همچنين خداوند در داستان خلقت آدم مىفرمايد: «قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك قال: انى اعلم ما لا تعلمون و علم ادم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة فقال انبؤنى باسماء هؤلاء ان كنتم صادقين.قالوا سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا انك انت العليم الحكيم قال يا آدم انبئهم باسمائهم فلما انباهم باسمائهم قال الم اقل لكم انى اعلم غيب السموات و الارض و اعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون» 69 خداوند بدين وسيله به ملائكه توجه داده است كه آدم به جانشينى در روى زمين از ايشان سزاوارتر است زيرا وى از ملائكه به اسماء داناتر و در خبر دادن از آنان برتر بود همچنين خداوند در ماجراى طالوت در قرآن مىفرمايد: «و قال لهم نبيهم ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا قالوا انى يكون له الملك علينا و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعة من المال قال ان الله اصطفاه»: بنابراين خداوند در اين داستان علت پيشوايى طالوت بر ايشان را نيروى بيشتر علمى و جسمى ذكر كرده و او را با اين دو عامل بر تمام مردم مقدم داشته است و يان آيات با ميزان خرد نيز سازگار است.زيرا كسى كه از ديگران دانش بيشترى دارد از كسانى كه داراى چنين علم و دانشى نيستند به پيشوايى و امامتسزاوارتر است.اين آيات نيز بر وجوب تقدم امير مؤمنان بر همه مسلمانان در امر جانشينى رسول خدا و امامت مردم دلالت مىكند.چرا كه وى در علم و حكمت از همه آنان چهره بارزتر و برترى داشت. یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 7:37 :: نويسنده : صادق
قضايا و داوريهاى على (ع) در زمان رسول خدا (ص) در يمن1.شيخ مفيد روايت كرده است كه على (ع) درباره كنيزكى كه دو تن به صورت مشاركت او را خريده بودند و هر دو در يك طهر (فاصله بين دو حيض) به خاطر علم نداشتن به تحريم اين كار، با آن كنيزك مجامعت كرده بودند، آن حضرت براى آنكه بچه را به يكى از آن دو واگذار كند بين آنان قرعه انداخت و بچه را به كسى سپرد كه نام وى به قرعه افتاده بود.و او را واداشت تا نيمى از قيمت آن بچه را به شريكش بپردازد.زيرا اين طفل، فرزند كنيز بود.خبر اين داورى به گوش رسول خدا (ص) رسيد و آن حضرت آن را امضا و تاييد كرد و همين حكم را در اسلام مقرر داشت و فرمود: سپاس خداوندى راست كه در ميان ما اهل بيت، كسى را قرار داد كه بر سنت داود (ع) و شيوه او در قضاوت، به داورى مىپردازد و مقصود آن حضرت از اين عبارت آن بود كه على (ع) داوريهاى خود را مانند داود به مدد الهامات خداوندى به انجام مىرساند. ابن شهر آشوب در مناقب از سنن ابو داود و ابن ماجه و ابن بطه در الابانه و احمد در فضايل الصحابه و ابن مردويه با طرق فراوان از زيد بن ارقم روايت كردهاند كه على (ع) در يمن بود، دعوايى در نزد آن حضرت اقامه شد.در آنجا سه تن بر سر كودكى به مخاصمه پرداخته بودند و هر يك از آنان گمان مىكرد كه در دوره پيش از اسلام در يك طهر با مادر اين كودك نزديكى كرده و بنابراين كودك متعلق به اوست.على (ع) براى حل مشكل بين آنان قرعه انداخت و به آن كسى كه نام او در قرعه درآمده بود دستور داد تا دو سوم ديه را به ديگر مخاصمان دهد.نحوه داورى على (ع) در اين باره به گوش پيامبر رسيد و آن حضرت (ص) فرمود: سپاس خداوندى را كه در ميان ما اهل بيت كسى را قرار داد كه به شيوه داود به قضاوت مىپردازد. 2- روايتى كه مفيد آن را نقل كرده است.ابن شهر آشوب اين روايت را از مسند احمد و نيز از امالى احمد بن منيع به سند آنها از حماد بن سلمة از سماك بن حبيش بن معتمر نقل كرده و گفته است اين روايت را محمد بن قيس از ابو جعفر (ع) نقل كرده است.در زمانى كه على (ع) در يمن بود، خبر گودالى كه براى شكار شيرى كنده بودند به آن حضرت رسيد.در آن گودال شيرى به دام افتاده بود و مردى بر كناره اين گودال براى تماشا ايستاد كه ناگهان پايش لغزيد و براى اينكه به درون گودال نيفتد به مرد ديگرى چسبيد و آن مرد هم به كس سومى چسبيد و مرد سوم هم به فرد چهارمى چسبيد و هر چهار تن به گودال فرو افتادند و شير همگى آنان را پاره پاره كرد.حضرت على در اين باره چنين داورى كرد كه شخص اول طعمه و شكار شير است و بازماندگان او بايد يك سوم خونبهاى شخص دوم را بپردازند و بازماندگان شخص دوم بايد دوسوم ديه فرد سوم را بپردازند و بازماندگان فرد سوم بايد تمام ديه شخص چهارم را بپردازند.خبر اين داورى به پيغمبر رسيد و فرمود: همانا ابو الحسن على (ع) در ميان آنان مانند داورى خداوند عز و جل در بالاى عرش قضاوت كرده است. ابراهيم بن هاشم در كتاب عجايب احكام امير المؤمنين (ع) به نقل از امام صادق (ع) گفته است وقتى در آن گودال شيرى افتاد، مردم براى تماشا به دور آن گرد آمدند و در كناره گودال از شدت ازدحام به يكديگر برخورد مىكردند.ناگهان مردى به درون گودال لغزيد و براى آن كه از افتادن خود جلوگيرى كند به شخص ديگرى آويزان شد و آن شخص هم ديگرى را دستاويز خود قرار داد تا آنكه هر چهارتن به درون گودال فروافتادند و همگى توسط شير كشته شدند.پس امير المؤمنين (ع) فرمود: تمام ديه را از قبايلى كه به تماشاى گودال آمده بودند، جمعآورى كنند و ديه را به نيم و يك سوم و يك چهارم تقسيم كرد و به بازماندگان شخص نخستيك چهارم ديه پرداخت زيرا اين شخص باعث مرگ سه تن بود.آنگاه به بازماندگان شخص دوم يك سوم ديه را پرداخت.نمود زيرا وى باعث قتل دو تن بود و به بازماندگان فرد سوم نيمى از ديه را داد چرا كه وى تنها مسبب قتل يك تن بود و به بازماندگان شخص آخر (چهارم) تمام ديه را پرداخت كرد زيرا وى عامل قتل كس ديگرى نبود.گروهى رسول خدا را از نحوه داورى امير المؤمنين مطلع كردند و آن حضرت فرمود: اين ماجرا به همان ترتيب كه على (ع) درباره آن داورى كرده، قضاوت مىشود. ظاهرا اين دو روايت، حاكى از دو واقعهاند.بنابراين در روايت نخست آمده است كه شخص اول، بدون دخالت كسى به درون گودال فروافتاد ولى در روايت دوم چنين آمده است كه تماشاگرانى كه به دور گودال گرد آمده بودند در اثر ازدحام خود اعثسقوط نخستين شخص به درون گودال شدند.از اين رو على (ع) در اين دو مورد دو گونه مختلف داورى كرده است. 3- مفيد در ارشاد نقل كرده است: داورى ديگرى در نزد على (ع) مطرح شد.بدين ترتيب كه زنى بىجهت كه تنها براى بازى و تفريح زن ديگرى را بر دوش خود سوار كرده بود.زن ديگرى از راه رسيد و آن زن زيرى را نيشگون گرفت و در نتيجه آن زن از جا پريد و كسى كه بر گردنش بود به زمين خورد و گردنش خرد شد و مرد.على (ع) در اين باره چنين داورى فرمود كه يك سوم خونبهاى زن را بايد زن سومى كه نيشگون گرفته ستبپردازد و يك سوم ديگر خونبها را زنى كه مقتوله را بر دوش گرفته بود بايد پرداخت كند و يك سوم خونبهاى او را هم به هدر داد.زيرا مقتوله بدون دليل و بيهوده بر دوش آن زن سوار شده بود.خبر اين داورى به پيامبر رسيد و آن حضرت داورى على را تاييد كرد و به درستى آن گواهى داد. ابن شهر آشوب در مناقب از ابو عبيد در غريب الحديث و ابن مهدى در نزهة الابصار از اصبع بن نباته از على (ع) اين روايت را نقل كردهاند.ابن اثير نيز در نهايه خود اين روايت را از على (ع) نقل كرده است: زمخشرى در الفايق اين روايت را از پيامبر نقل كرده ولى ابن اثير به او اعتراض كرده و گفته است كه اين سخن على (ع) است. شايد زمخشرى اين روايت را بدين اعتبار كه پيامبر آن را امضا كرده از قول آن حضرت (ص) دانسته است. 4- داورى مفيد و ابن شهر آشوب آن را پس از داورى فوق الذكر نقل كردهاند.و ظاهر روايات آنان گواه آن است كه اين ماجرا نيز در يمن رخ داده.بدين ترتيب كه ديوارى بر سر گروهى خراب شد و آنان را كشت در ميان كشتگان زن آزادى بود كه فرزندى از فردى آزاد داشت و زنى كه بردهاى بود و صاحب فرزندى از مردى بنده بود.آن حضرت براى روشن شدن حكم بين آن دو كودك قرعه كشيد و كودكى را كه نام او در قرعه، آزاد درآمده بود آزاد اعلام كرد و براى كسى كه نام او به بندگى درآمده بود، حكم به بندگى او صادر كرد.سپس آن بنده را آزاد كرد و آن كودك آزاد را مولاى او قرار داد و در باره نحوه ارث بردنشان حكم فرمود كه آنان هم مانند بنده آزادشدهاى كه از مولاى آزاد كننده خود ارث مىبرند ارث مىبرند.پيامبر اين قضاوت را مورد تاييد قرار داد. 5.داورى كه از كتاب قصص الانبياء به نقل از شيخ صدوق به سند خود از امام باقر (ع) نقل شده است.بدين ترتيب كه اسب شخصى از اهالى يمن گريخت لگدى بر مردى زد و او را كشت. صاحب اسب چنين دليل آورد كه اسب از خانهاش گريخته است.بدين ترتيب على (ع) خون آن مرد را هدر داد و پيامبر نيز حكم او را درباره اين مسئله تاييد و امضا كرد. زيرا اسب خود گريخته و صاحبش او را رها نكرده بود. یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 7:34 :: نويسنده : صادق
امير المؤمنين (ع) كه باب مدينه العلم وسرچشمه فضايل ومناقب ونمونه كامل پيغمبر گرامى اسلام است در آن لحظات آخر عمر هم در تلاش براى تبيين ونشر حقايق اسلام بود. آن حضرت در آخرين لحظات زندگى، وصيتى كرد كه براى هميشه تاريخ براى بشريت درس خوب زيستن است. البته وصيتهاى حضرت، دو جنبه خصوصى وعمومى داشت كه در ذيل به آنها اشاره مىكنيم: الف: نخست اين كه در تجهيز وكفن ودفن بدنش امام حسن (ع) را وصى وجانشين خود قرار داد وبه همه فرزندان ديگر از حضرت حسين (ع) ومحمد وعون وجعفر وعبداللَّه وعباس و... دستور داد كه از او اطاعت كنند، وپس از او برادرش را واجب الاطاعة قرار دهند كه همه به فرمان او باشند. البته اين وصيت جنبه عمومى هم دارد كه همه مسلمانان موظف بودند كه از امام حسن وپس از او از امام حسين اطاعت كنند وآن دو را در زمان هر كدامشان امام وحجت خدا بدانند. اين وصيت، گرچه خطاب به حسنين - عليهما السلام - است ولى در حقيقتبراى تمام بشر تا پايان عالم است. اين وصيت را عدهاى از محدثان ومورخانى كه قبل از مرحوم سيد رضى وبعد از او مىزيستهاند با ذكر سند نقل كردهاند. البته اصل صيتبيشتر از آن است كه مرحوم سيد رضى در نهج البلاغه آورده است. اينك قسمتى از آن را مىآوريم: اوصيكما بتقوى الله و ان لا تبغيا الدنيا و ان بغتكما و لا تاسفا على شيء منها زوي عنكما و قولا بالحق و اعملا للاجر و كونا للظالم خصما وللمظلوم عونا. شما را به تقوى وترس از خدا سفارش مىكنم واينكه در پى دنيا نباشيد، گرچه دنيا به سراغ شما آيد وبر آنچه از دنيا از دست مىدهيد تاسف مخوريد. سخن حق را بگوييد وبراى اجر وپاداش (الهى) كار كنيد ودشمن ظالم وياور مظلوم باشيد. اوصيكما وجميع ولدي واهلي و من بلغه كتابي بتقوى الله و نظم امركم وصلاحذات بينكم، فاني سمعت جدكمصلى الله عليه و آله و سلم يقول:«صلاح ذات البين افضل من عامة الصلاة والصيام». من، شما وتمام فرزندان وخاندانم وكسانى را كه اين وصيتنامهام به آنان مىرسد به تقوى وترس از خداوند ونظم امور خود واصلاح ذات البين سفارش مىكنم، زيرا كه من ازجد شما صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مىفرمود:اصلاح ميان مردم از يك سال نماز وروزه برتر است. الله الله في الايتام فلا تغبوا افواههم ولا يضيعوا بحضرتكم.والله الله في جيرانكم فانهم وصية نبيكم.ما زال يوصي بهم حتى ظننا انه سيورثهم. خدا را خدا را در مورد يتيمان; نكند كه گاهى سير وگاهى گرسنه بمانند; نكند كه در حضور شما، در اثر عدم رسيدگى از بين بروند. خدا را خدا را كه در مورد همسايگان خود خوشرفتارى كنيد، چرا كه آنان مورد توصيه وسفارش پيامبر شما هستند. وى همواره نسبتبه همسايگان سفارش مىفرمود تا آنجا كه ما گمان برديم به زودى سهميهاى از ارث برايشان قرار خواهد داد. والله الله في القرآن لا يسبقكم بالعمل به غيركم.و الله الله في الصلاة فانها عمود دينكم.و الله الله في بيت ربكم لا تخلوه ما بقيتم فانه ان ترك لم تناظروا. خدا را خدا را در توجه به قرآن; نكند كه ديگران در عمل به آن از شما پيشى گيرند. خدا را خدا را در مورد نماز، كه ستون دين شماست. خدا را خدا را در مورد خانه پروردگارتان; تا آن هنگام كه زنده هستيد آن را خالى نگذاريد، كه اگر خالى گذارده شود مهلت داده نمىشويد وبلاى الهى شما را فرا مىگيرد. والله الله في الجهاد باموالكم وانفسكم و السنتكم في سبيل الله. وعليكم بالتواصل والتباذل واياكم والتدابر و التقاطع. لا تتركوا الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فيولى عليكم شراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم. خدا را خدا را در مورد جهاد با اموال وجانها وزبانهاى خويش در راه خدا. وبر شما لازم است كه پيوندهاى دوستى ومحبت را محكم كنيد وبذل وبخشش را فراموش نكنيد واز پشت كردن به هم وقطع رابطه برحذر باشيد. امر به معروف ونهى از منكر را ترك مكنيد كه اشرار بر شما مسلط مىشوند وسپس هرچه دعا كنيد مستجاب نمىگردد. سپس فرمود: اى نوادگان عبد المطلب، نكند كه شما بعد از شهادت من دستخود را از آستين بيرون آوريد ودر خون مسلمانان فرو بريد وبگوييد اميرمؤمنان كشته شد واين بهانهاى براى خونريزى شود. ...الا لا تقتلن بي الا قاتلي. انظروا اذا انا مت من ضربته هذه فاضربوه ضربة بضربة، و لا تمثلوا بالرجل، فاني سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول:«اياكم و المثلة و لو بالكلب العقور». آگاه باشيد كه به قصاص خون من تنها قاتلم را بايد بكشيد. بنگريد كه هرگاه من از اين ضربت جهان را بدرود گفتم او را تنها يك ضربتبزنيد تا ضربتى در برابر ضربتى باشد. وزنهار كه او را مثله نكنيد(گوش وبينى واعضاى او را نبريد)، كه من از رسول خدا شنيدم كه مىفرمود:«از مثله كردن بپرهيزيد، گرچه نسبتبه سگ گزنده باشد». یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 7:33 :: نويسنده : صادق
شنبه 24 تير 1391برچسب:, :: 9:48 :: نويسنده : صادق
خداوندا ! اگر بنا شود مرا به خاطر کیفر گناهانم در زمره دشمنانت اندازی و مرا با گرفتاران بلا و عذابت در یک جا گرد آوردی و میان من و دوستانت جدایی اندازی گیرم ای معبود و آقا و مولا و پروردگارم من بر عذاب تو صبر کنم اما چگونه بر دوری تو طاقت آورم و گیرم ای معبود من حرارت آتشت را تحمل کنم اما چگونه چشم پوشیدن از بزرگواریت را بر خود هموار سازم یا چگونه در میان آتش بمانم با اینکه امید عفو تو را دارم ، پس به عزتت سوگند ای آقا و مولای من به راستی سوگند می خورم که اگر زبانم را در آنجا باز بگذاری حتما در میان دوزخیان شیون را بسویت سر دهم ، شیون آرزومندان ، و مسلماً و چون فریادرس خواهم به درگاهت فریاد برآرم ... شنبه 24 تير 1391برچسب:, :: 9:42 :: نويسنده : صادق
نام کتاب: چهارده گفتار پیرامون ارتباط معنوی با حضرت مهدی(عج) مولف: حجت الاسلام والمسلمین حسین گنجی ویراستار: اکبر اسدی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران *توضیحات: قال مولانا المهدی(ع): «نَحنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَالخَلقُ بَعدُ صَنائِعَنا».(بحارالانوار،ج53،ص178). آنچه از مجموعه ی آیات و روایات و زیارات واصله از معصومین(ع) به دست می آید این است که در نعمت های مادی و معنوی، همه ی هستی بر سر سفره ی ولایت حضرت مهدی(ع) نشسته اند. برای تقریب به ذهن به شمه ای از آنها اشاره می شود: 1.همانا او واسطه ی فیض در خلقت و آفرینش ماست. همانطور که در حدیث فوق فرمودند:«ما ساخته ی حضرت حقیم و مردم به خاطر ما آفریده شده اند». در دعای عدیله نیز می خوانیم: «بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الاَرضُ وَ السَّماءِ». پس بقا و حیات زمین وابسته به وجود مبارک ایشان است. 2.آن حضرت مربی جهان بشریت است و یکی از معانی حدیث فوق هم همین است که ما تربیت شدگان حضرت احدیتیم و مردم تربیت یافتگان ما هستند. در زیارت آل یاسین که از ناحیه ی مقدسه وارد شده است فرمودند: «اَلسَّلامُ عَلیکَ یا داعِیَ الله وَ رَبّانِیَّ آیاتِه». یکی از معانی "ربانی آیاته" این است که تربیت آیات تکوینی و تشریعی حق به دست توانای حضرت بقیه الله الاعظم(ع) است. بنابراین او با نگاه و عنایت و نور افشانیش بشر را به سر منزل مقصود می رساند. 3.بقای زمین به برکت وجود آن حضرت است و در حقیقت آن حضرت حق بقا بر زمین و اهل آن دارد.امام صادق(ع) فرمودند: «لَو بَقِیَتِ الاَرضُ بِغَیرِ اِمامٍ لَساخَت».(کافی،ج1،ص179). اگر زمین بدون امام باقی بماند هر آینه فرو می ریزد. 4.فرمود:«بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری».(مفاتیح الجنان، دعای عدیله) به برکت وجود حضرت، جهان روزی داده می شود. بنابراین آن بزرگوار حق نعمت بر خلایق دارد. لذا در زیارت جامعه نیز می خوانیم:«وَ اَولِیاءَ النِّعَم».یعنی آن بزرگواران سرپرستان نعمت ها هستند. امام صادق(ع) فرمودند: «بِنا اَثمَرَتِ الاَشجارُ وَ اَینَعَتِ الثِّمارُ وَ جَرَتِ الاَنهارُ».(کافی،ج1،ص144،حدیث5). به وسیله ی ما درختان به بار نشسته و میوه ها می رسند و نهرها روان می گردند. در زیارت جامعه آمده است: «وَبِکُم یُنَزِّلُ الغَیثَ» به واسطه ی شما خداوند باران پرسودش را فرو فرستد. و در دعای ندبه نیز می خوانیم: «اَینَ السَّبَبُ المُتَّصِلُ بَینَ الاَرضِ وَ السَّماء» کجاست حلقه ی اتصال و واسطه ی فیض بین زمین و آسمان؟ 5.آن حضرت حق پدری برما دارد. حضرت امام رضا(ع) فرمودند: «اَلاِمامُ الوالِدُ الشَّفیق».(کافی،ج1،ص200) امام(ع) پدری دلسوز و مهربان است. 6.یکی دیگر از حقوقی که امام زمان(عج) بر ما دارد حق سیادت است. او آقا است و ما عبدیم. در زیارت جامعه می خوانیم: «وَالسّادَةِ الوُلاةِ» یعنی شما سروران و سرپرستان خلقید. این ها گوشه ای از اقیانوس بیکران حقِ حضرت ولی الله الاعظم (عج) بر ماست. اینک ما در قبال این همه احسان و تفضل چه وظیفه ای داریم؟ آیا قانون «هَل جَزاءُ الاِحسانِ اِلَّا الاِحسانُ».("آیا جزای نیکی جز نیکی است؟!"، سوره ی رحمن،آیه ی60). را نباید جامه ی عمل بپوشانیم؟ اولا: باید به یادش باشیم ثانیا: باید از سیره ی آن حضرت تبعیت کنیم ثالثا: برای فرج و سلامتیش دعا کنیم و صدقه بدهیم. رابعا: طبق این روایت که فرمودند:«رَحِمَ الله امرَءاً اجتَرَّ مَوَدَّةَ النّاسِ اِلَینا».(امالی طوسی،ص86). خدا رحمت کند کسی را که دوستی و مودت ما را به دل مردم می اندازد، برماست که از او تبلیغ و ترویج کنیم. ما وظیفه داریم در هر کوی و برزن، بر هر منبر و مجلس، با قلم و فریاد، از حضرت و کتب و نام و یادش ترویج کنیم، باشد که لبخند رضایتش را ببینیم. *آنچه در این سلسه گفتارها آمده است دارای دو بخش است: نخست مباحثی است پیرامون طرق و شیوه هایی که اگر انسان آن را دقیق به کار بگیرد ارتباط روحی، فکری و رابطه ی ظاهری با امام زمان(عج) برقرار می کند. بخش دوم این مباحث، درباره ی ویژگی ها و صفات یاران حضرت مهدی(عج) است. در این بخش به دنبال آن هستیم که بدانیم چه ویژگی هایی را باید دارا باشیم تا بتوانیم دست کم در زمره ی یاران ده دوازده، یا پانزده هزار نفری امام زمان(عج) باشیم. آرامش دل راحت جان روح و روانی من هرچه بگویم به خدا بهتر از آنی روحی لک الفدا و نفسی لنفسک الوقاء عبدک الجانی و المستغاث بک یا صاحب الزمان
تو مرجانی تو درجانی,تو مروارید غلطانی,اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی...!!! در خیالم با خیالت بی خیال عالمم ...تا که هستی در خیالم...با خیالت زنده ام
دعا
دعا چیست؟ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, :: 9:21 :: نويسنده : صادق
فصل زیبای بهاران زمین در راه است
گرفته مُلک حق/ ز مقدمش رونق به گوش جان آید/ندای جاء الحق ولادت آخرین ذخیره ی الهی، بهار دلها، یوسف زهرا، تبریک و تهنیت .
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 10:26 :: نويسنده : صادق
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 17:28 :: نويسنده : صادق
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 17:22 :: نويسنده : صادق
پیله دوش و وان حمام دسته کوچک موسیقی جاز راک است RocaVision برنده اصلی جایزه در جوایز طراحی سالانه دوم. دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : صادق
جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 10:39 :: نويسنده : صادق
قلعه های وحشتناک زیادی در دنیا وجود دارند که بیشتر از خود بنا، شایعات موجب ایجاد ترس از آنها شده است . در این میان قلعه ادینبورگ اسکاتلند از معروفترین هاست.
طبیعت نروژ از دید گردشگران یکی از بی نظیر ترین و بکرترین مناظر اروپاست و جزیره لوفوتن یکی از رویایی ترین آنها
سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 21:6 :: نويسنده : صادق
بسم الله الرحمن الرحیم فضایل ماه رجب المرجب کلمهء رجب را از ترَجیب گرفته اند و آن درلغت به معنی تعظیم می باشد، پس رجب به معنی معّظم و عظیم است. زیرا رجب ماهی است که درآن پاداش نیکیها مضاعف می شود، ونیز رجب را "باکورة الخیرات"نامیده اند یعنی نوباوۀ نیکوئیها، مرادآن است که در اول این ماه مردم تهیۀ عبادت و طاعت می کنند چنانکه گفته اند:رجب وقت کِشت کردن است و شعبان محل آب دادن و رمضان وقت درو کردن است و عید رمضان زمان برداشت محصول است. از پیامبر(ص) در مورد ماه رجب پرسیدند آن حضرت فرمود :«رجب نام جویی است در بهشت که از شیر سپیدتر و از انگبین شیرینتر، هرکه روزی از این ماه روزه دارد، خدای متعال اورا ازآن جوی آب دهد.»و نیز رسول خدا(ص)فرمود:اگردراین ماه روزه بدارید خداوند شما را ایمن گرداند ازشدت سکرات مرگ وازهول بعد ازمرگ وازعذاب قبرونیزازصراط به آسانی بگذرد وازهولهای و شدتها روزقیامت درامان باشند،و بیزاری از آتش به او عطا شود. درفضیلت ماه رجب آمده است، این ماه ،ماه آمُرزش خواهی امت من است، دراین ماه بسیار طلب آمُرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است، زیرا رحمت خدا در این ماه برامت فراوان ریخته می شود. در این ماه بسیار استغفار کنید و از خداوندآمُرزش طلب کنیدوازاو خواستارتوجه و احسان شوید. امام کاظم(ع)فرمود: رجب نام نهری در بهشت است که ازشیرسفیدتروازعسل شیرینترمی باشد، هر کس یک روز ماه رجب را روزه بدارد ازآن نهربیاشامد. ماه رجب ماه بارش رحمت الهی است،ماه امیرالمؤمنین(ع) است. ابن عباس می گوید:هرگاه ماه رجب فرا می رسید، پیامبراکرم(ص)مسلمانان را جمع می کرده ودر بارۀ عظمت این ماه برای آنان سخن می گفت. اولین شب جمعه ماه رجب را«لیلة الرغائب»نامیده اندونمازاین ماه عبارت است ازهرشب دورکعت نماز که بعد ازحمد سه مرتبه سورۀ کافرون ویک مرتبه سورۀ توحید خوانده می شود وچون سلام دهید،دستها رابلند کنید وبگوئید:(لااله الاالله وحده لاشریک له،له الملک وله الحمد یحیی ویمیت وهوحّی لایموت بیده الخیروهوعلی کلّ شیء قدیروالیه المصیرولاحول ولا قوّة الابالله العلیّ العظیم اللهمّ صّل علی محمدٍالنبیّ الامّی وآله). از رسول اکرم(ص)روایت شده است هرکه این عمل رابجا آورد، حق تعالی دعای او را مستجاب گرداند وثواب شصت حج واجب وشصت حج عمره به اوعطا فرماید.وازحضرت موسی بن جعفر(ع)روایت شده است که هرکس یک روز از این ماه را روزه بدارد، غضب الهی ازاو دورمی گردد ودری ازدرهای جهنّم برروی اوبسته گردد،وآتش جهنّم یک سال از او دورشود و هرکه سه روزازآن را روزه دارد بهشت براوواجب گردد.وهرساعت ازسحاب رحمت قطرات باران عنایت برروزه داران این ماه ریزان است. " 13و14و15 رجب ،که ایام البیض نامیده می شوند از حرمت وعظمت خاصی برخوردارند که همگان می دانند. رسید صبح سعادت ببین صفای رجب رسید تحفۀ جان درنگرعطای رجب رجب تورابه عطا خانۀ لقا ء خواند بگوشِ هوش بیا بشنو این ندای رجب وهرکه تمام ماه رجب را روزه بگیرد همچنان باشد که از مادر تازه متولد شده یعنی از گناه پاک و پاکیزه می گردد. و نبی اکرم(ص)فرمود:رجب ماه بزرگ خدا ست و ماهی درفضیلت و حُرمت به این ماه نمی رسد.جنگ و مبارزه با کافران در این ماه حرام است."ماههای حرام عبارت است از ذیقعده، ذیحجه، محرم ورجب که سه تای اول پشت سرهم وماه چهارم رجب است وآن تنها می باشد."معصیت در این چهار ماه گناهش بیشتر است. علامه طباطبایی درالمیزان می فرماید:خداوند این چهارماه راحرام کرد تامردم ازجنگ دست بکشند ودرامان باشند تا مردم به سوی اطاعت خداوند بروند، احترام این چهارماه از شریعت حضرت ابراهیم(ع)بود وعربها حتّی درهنگامی که بت پرست هم بودند حُرمت این چهار ماه را داشتند. دراین چهار ماه جنگ نمی کردند، تا درسال60هجری این حُرمت شکسته شد. لازم به ذکراست که آخررجب سال60هجری امام حسین(ع)برای امتناع ازبیعت یزید ازمدینه جارج شد وبه حرم امن الهی مکۀمکرمه رهسپار شدند، تا درماه رجب و شعبان که ایام عُمره است و نیزدرموسم حج بتوانندبه ارشاد وآگاهی دادن و زمینه سازی برای قیام شکوهمند خود بپردازند. حوادث ومناسبتهای ماه رجب: اول رجب سال روز،سوارشدن حضرت نوح و پیروانش به کشتی می باشد. ونیز اول رجب ولادت حضرت امام محمد باقر(ع)درسال 57هجری است. سوم رجب شهادت امام علی النقی(ع)درسال 254هجری است. ده رجب ولادت امام محمدتقی(ع)درسال 195هجری است. سیزده رجب ولادت حضرت علی(ع) درسال23هجری است. پانزده رجب وفات حضرت زینب(س) درسال62هجری است. بیست وپنج رجب شهادت امام موسی کاظم(ع)درسال183هجری است. وبیست وهفت رجب روز مبعث حضرت رسول(ص) درسیزده سال قبل ازهجرت است. مسلمین ومومنین بزرگوار ومحترم ، حتما برای آگاهی از وظایف عملی وادعیه خاص این ماه معظم به کتاب مفاتیح الجنان رجوع می فرمایند.
«شعر روز پدر» ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمی ای بر انگشتر نگین ای پدر ای همدم تنهاییم آشنایی با غم تنهاییم ****شعر روز پدر**** ای طنین نام تو بر گوش من ای پناه گریه ی خاموش من همچو باران مهربان بر من ببار ای که هستی مثل ابر نو بهار ****شعر روز پدر**** در صداقت برتر از آیینه ای در رفاقت باده ای بی کینه ای ای سپیدار بلند و بی پایدار می برم نام تو را با افتخار ****شعر روز پدر**** هر چه دارم از تو دارم ای پدر ای که هستی نور چشم و تاج سر رحمت بارانی روشن تبار مهربانی از مانده یادگار ****شعر روز پدر**** ای پدر بوی شقایق می دهی عاشقی را یاد عاشق می دهی با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر هر چه دارم از تو دارم ای پدر ************شعر روز پدر************ «شعر روز پدر» پدر ای وجودم از تو قدرت و توان گرفته ****شعر روز پدر**** ****شعر روز پدر**** پدر امروز به پاهام دیگه نای رفتنی نیست ****شعر روز پدر**** پدر، پیچ و خم راهم نمیخوام بی راهه باشه ****شعر روز پدر**** پدر دست یاری تو اگه دستامو نگیره مثل شب هام می شود **************شعر روز پدر************* « خیال پدر» ****شعر روز پدر**** یاد آمدم که در دل شبها هزار بار دست نوازشم به سر و رو کشیده بود چون محو شد خیال پدر از نظر مرا اشکی به روی گونه زردم چکیده بود سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 19:31 :: نويسنده : صادق
در میان عکس هایی که کاروان خودروهای ویژه گوگل استریت ویو گرفته اند، عکس هایی به چشم می خورد که شاید هر جایی نتوان آنها را دید. این خودروها که وظیفه عکس برداری از شهرها و خیابان های گوناگون در کشورهای مختلف جهان را دارند، مناطقی را به تصویر کشیده اند که دیدن آنها تنها به مدد تکنولوژی امروز گوگل امکان پذیر است. عکس هایی که در این گزارش می بینید، اگر چه مناطق دور افتاده و دنجی هستند، اما زیبایی شان چشم هر بیننده ای را خیره می کند. سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : صادق
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین بعد از خودش حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند : جز حلال زاده تو را دوست نمی دارد و جز حرام زاده تو را دشمن نمی دارد . خدای عزوجلهیچ گاه مرا به آسمان فرا نبرد و با من سخن نگفت ، جز آن که به من فرمود : ای محمد ! به علی از جانب من سلام ده و او را آگاه کن که او امام و پیشوای اولیای من است و نور اهل طاعت من است . ای علی ، این کرامت بر تو گوارا باد . السلام علیک یا علی بن ابیطالب علیه السلام ارواحناه فداه بحارالأنوار جلد 38 صفحه 100
زيباست كه باخداي خود چت بكنيم درسايت نماز شب عبادت بكنيم اي كاش كه مافلاپي دلها را ازكينه وآزفرمت بكنيم
ازشنبه درون خود تلنبارشديم تا آخرپنجشنبه تكرارشديم خيرسرمان منتظر ديداريم جمعه شدولنگ ظهربيدارشديم *** ************************** ماكه ازترس خدا او راعبادت ميكنيم برتعصب هاي خوديك عمرعادت ميكنيم هرنمازي باخودش تجديدبيعت كرده و ساعتي ديگر به او راحت خيانت ميكنيم ماكه مغروريم ازاينكه مسلمان زاده ايم باطلبكاري تقاضاي شفاعت ميكنيم
هوس كوچ به سرم زده شايدهم هجرت نميدانم ازاين بي دلي هاخسته شده ام دستانم رابه دستان هيچ كس مي سپارم ودرد ودل ميكنم با درختان ديوانگي هم عالمي دارد
توكه قصدجدايي كرده بودي خيال بي وفايي كرده بودي چرابا اين دل خوش باور من زماني آشنايي كرده بودي دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, :: 11:10 :: نويسنده : صادق
شنبه يئل لي گون يكشنبه سودگونر دوشنبه دوزگون سه شنبه آراگون چهارشنبه اودگونر پنجشنبه سوگونر جمعه آيني گون ماه هاي سال به زبان تركي فروردين ماه آغلارگولرآي اريبهشت ماه گولن آي خردادماه قيزاران آي تيرماه قوراپيشيرن آي مردادماه قويروق دوغان آي شهريورماه زومار آيي مهر ماه خزل آيي آبان ماه قيرووآيي آذرماه آذرآيي دي ماه چيلله آيي بهمن ماه دوندوران آي اسفندماه بايرام آيي
پنجمین اختر تابناک امامت بر همه شیعیان مبارک امام باقر (عليه السلام): عظمت خدا را دريابید، به آفریدههای با عظمتش بنگريد. لحظه اي باخودت باش براي شب ازسپيدي صبح بگو براي ستاره ها ازخورشيدفروزان وبراي كويرازنوازش قطرات باران...بدان كه اگرهيچ كس به صداي قلبت گوش ندهد خداي زمينهاو آسمانهابارهاوبارها صدايت راشنيده وميشنود فقط كافي است چشمانت را ببندي وبا اوسخن بگويي... آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|