علمی وآموزشی و مذهبی وگردشگری و جهانگردی آموزشی ومذهبی و جهانگردی و علمی |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 16:14 :: نويسنده : صادق
More leisure and less fun; more kinds of food, but less nutrition; two incomes, but more divorce; fancier houses, but broken homes. زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش است یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 13:47 :: نويسنده : صادق
زندگی نامه میرزا كوچك خان جنگلی
زندگی نامهرهبران انقلابكودتای حزب عدالت
زندگی نامهمیرزا یونس معروف به میرزا كوچك فرزند میرزا بزرگ، اهل رشت، در سال 1259 شمسی، دیده به جهان گشود. سال های نخست عمر را در مدرسه ی حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه ی جامعه آن شهر به آموختن مقدمات علوم دینی سپری كرد. در سال 1286 شمسی، در گیلان به صفوف آزادی خواهان پیوست و برای سركوبی محمدعلی شاه روانه ی تهران شد. هم زمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران، شماری از آزادی خواهان رشت كانونی به نام «مجلس اتّحاد» تشكیل دادند و افرادی به عنوان فدایی گرد آوردند. میرزا كوچك خان كه در آن دوران یك طلبه بود و افكار آزادی خواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست. در سال 1289 شمسی، در نبرد با نیروی طرفدار محمد علی شاه در تركمن صحرا شركت داشت و در این نبرد زخمی و چندی در بادكوبه در یك بیمارستان بستری گردید. در سال 1294 شمسی، به جای «مجلس اتّحاد» «هیأت اتّحاد اسلام» از یك گروه هفده نفری در رشت تشكیل گردید. بیشتر افراد این گروه روحانی بودند میرزا كوچك خان عضو مؤثّر آن بود. این هیأت هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام كرد و به زودی میرزا كوچك خان رهبری هیأت را بر عهده گرفت. پس از اشغال نواحی شمالی ایران از سوی روسیه ی تزاری، هیأت اتّحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزار پرداخت و یك گروه مسلح به عنوان فدایی تشكیل داد و روستای كسما را در ناحیه ی فومن مركز كار خود قرار داد و در آن جا سازمان اداری و نظامی به وجود آورد. هیأت اتّحاد اسلام، پس از چندی به كمیته ی اتّحاد اسلام تبدیل شد و اعضای آن به 27 نفر افزایش یافت و رهبری كمیته را میرزا به عهده گرفت و تا پایان سال 1296 شمسی، بخش وسیعی از گیلان و قسمتی از مازندران، طارم، آستارا، طالش، كجور و تنكابن زیر نفوذ كمیته درآمد. این كمیته «نهضت جنگل» و «حزب جنگل» نیز نامیده شده است. فعالیت های نظامی نهضت جنگلدر فروردین 1297، فداییان نهضت جنگل، پس از چند درگیری با نیروهای انگلیسی مواضع مهم راه رشت – منجیل را در اختیار خود گرفتند. در خرداد 1297، نیروی «كلنل پیچرا خوف» افسر روسی كه قصد بازگشت از ایران را داشت با«ژنرال دانسترویل» انگلیسی كه او نیز می خواست از طریق انزلی به بادكوبه برود هم پیمان شدند و نیروهای روسی در منجیل با فداییان «كمیته ی اتحاد اسلام» به نبرد پرداختند، در حالی كه زره پوش ها و هواپیماهای انگلیس هم برای كمك به او به حركت درآمده بودند. «پیچراخوف» راه منجیل تا رشت و انزلی را گشود و پس از گشوده شدن این راه، نیروهای انگلیسی در دو طرف راه مستقر شدند. در این میان نیروی «كمیته ی اتحاد اسلام» رشت را تصرف كرد، امّا پس از ده روز نیروهای انگلیسی به كمك زره پوش ها و هواپیماها رشت را تسخیر نمودند. در 27 مرداد 1297، میان نمایندگان كمیته ی اتحاد اسلام با نمایندگان انگلیس در رشت قراردادی امضا شد. امضای این قرارداد چنان اختلاف نظر پدید آورد كه میرزا كوچك خان به ناچار انحلال كمیته ی اتحاد اسلام را اعلام داشت و كمیته انقلابی گیلان را تشكیل داد. شماری از سران كمیته اتحاد اسلام كناره گیری كردند و شماری از افراد تندرو در كمیته ی انقلابی گیلان عضویت یافتند. برای از بین بردن نهضت جنگل، وثوق الدوله در بهمن 1297، به وسیله ی سید محمد تدین پیام صلحی برای كوچك خان رهبر نهضت فرستاد و از او خواست كه نیروی مسلح خود را در اختیار دولت قرار دهد، میرزا نپذیرفت. وثوق الدوله در 18 اسفند 1297، تیمور تاش را با اختیارات تام به استانداری گیلان فرستاد و در خرداد 1298، كلنل «استاروسلسكی» فرمانده ی نیروی قزاق با اختیارات تام، مأمور سركوب نهضت گیلان شد. در عملیات تسخیر رشت توپخانه و هواپیماهای نظامی انگلیس هم شركت داشتند. پیش از حمله ی «كلنل تكاچینكف» از تهران نامه ی تأمین برای میزرا نوشتند، ولی میرزا نپذیرفت و پس از درگیری های فراوان عده ای از سران نهضت از جمله دكتر حشمت كه پزشك بود و به واسطه ی خدمات پزشكی محبوبیت زیادی در لاهیجان كسب كرده بود و در آن جا یك گروه چند صد نفری به نام «نظام ملی» گرد آورده بود، تسلیم نیروی دولتی در رشت شد. نیروهای دولتی تصمیم گرفتند، او را به واسطه ی نزدیك بودن به میرزا آزاد كرده تا او میرزا را ترغیب به تسلیم كند و اگر موفق شد یا نشد خود را پس از ده روز معرفی نماید، امّا دكتر حشمت، پس از بازگشت به لاهیجان دچار تردید شد و چون بازگشت او به تأخیر افتاد، یك گردان مأمور دستگیری او شد. او با گردان دولتی درگیر و شماری از افراد «نظام ملی» كشته شدند و دكتر حشمت دستگیر و در دادگاه نظامی در 4 اردیبهشت 1298، محكوم به اعدام شد. نهضت جنگل و رهبران انقلاب اكتبر روسیهجنگلی ها در دوران تزارها قیام خود را آغاز و به مخالفت با آنان پرداختند، امّا در آغاز پیروزی انقلاب اكتبر، روابط جنگلی ها با روس ها حسنه شد. پس از چندی روس ها سیاست خود را تغییر و از حمایت نهضت جنگل دست كشیده و سرانجام به آن خیانت كردند. در 28 اردیبهشت 1299 شمسی، ارتش سرخ تحت عنوان سركوبی به اصطلاح ضدّ انقلابیون وارد بنادر انزلی و غازیان شد. نهضت جنگل كه حضور نیروهای بیگانه در خاك كشور برایش قابل تحمل نبود و حضور آنان را به زیان استقلال ایران می دید، اسماعیل آقا جنگلی خواهرزاده ی میرزا را به عنوان نماینده به دیدار فرمانده ی ارتش سرخ فرستاد. وی قبل از هر سخنی سراغ میرزا را گرفت و تمایل شدید خود را برای دیدار با او اعلام كرد. بنابراین میرزا در رأس هیأتی به انزلی رفت و در آن جا با فرمانده ی ارتش سرخ دیدار و مذاكره كرد و نسبت به چند موضوع توافق كلی حاصل شد. اعلام حكومت جمهوریپس از توافق جنگلی ها با روس ها، سران نهضت به رشت آمدند و در این شهر اعلام حكومت جمهوری كردند. آنان ضمن انتشار اعلامیه ای با عنوان «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فداییان جنگل» به مفاسد دستگاه حاكمه ی ایران و جنایات انگلیسی ها اشاره كردند. و در پایان نظریات خود را به شرح ذیل اعلام داشتند: 1- جمعیت انقلاب سرخ ایران، اصول سلطنت را ملغی كرده، جمهوری را رسماً اعلام می نماید. 2- حكومت موقت جمهوری، حفاظت جان و مال عموم اهالی را به عهده می گیرد. 3- هر نوع معاهده و قراردادی را كه قدیماً و جدیداً با هر دولتی منعقد شده است، لغو و باطل می شناسد. 4- حكومت موقت جمهوری، همه ی اقوام بشر را یكی دانسته، تساوی حقوق درباره ی آنان قائل است و حفظ شعایر اسلامی را از فرایض می داند. كودتای حزب عدالتپس از ورود ارتش سرخ به ایران، چند تن از اعضای حزب كمونیستی عدالت باكو نیز از روسیه وارد گیلان شدند. این افراد در رشت دست به تشكیل حزبی به نام «عدالت» زدند و رفته رفته، ضمن برگزاری اجتماعات و سخنرانی ها، عملاً موارد توافق شده میان جنگلی ها و روس ها را زیر پا گذاشتند و تبلیغاتی را علیه میرزا آغاز كردند. میرزا در تیر 1299، معترضانه رشت را ترك كرد و اعلام كرد تا زمانی كه حزب عدالت از كارهای خلاف و حمله به اسلام و تبلیغ كمونیسم دست بر ندارد به رشت باز نخواهد گشت. به دنبال این حادثه اعضای حزب عدالت كه بعضی از آنان همچون احسان الله خان و خالو قربان قبلاً از دوستان نزدیك میرزا بودند، درصدد بر آمدند كودتایی را انجام دهند كه طرح آن را قبلاًٌ ریخته بودند. نقشه ی كودتا این بود كه میرزا یا باید كشته شود و یا دستگیر و از رهبری انقلاب كنار رود. میرزا كه تا حدی از هدف اعضای حزب و نقشه ی خائنانه ی آنان مطلع شده بود، به جنگل رفت و در این درگیری ها بسیاری از جنگلی ها دستگیر یا كشته شدند. شكست نهضت و شهادت میزرا كوچك خان جنگلیپس از تسلیم خالو قربان، نیروهای دولتی وارد رشت شدند و چون مذاكرات صلح با جنگلی ها به نتیجه نرسید، نیروهای دولتی به تعقیب جنگلی ها پرداختند. برخی از نیروها متفرق، برخی تسلیم و تعدادی نیز كشته شدند. با چنین وضع سخت و دردناكی میرزا در سرمای شدید زمستان از همسرش خداحافظی كرد و در اعماق جنگل عقب نشست تا بتواند نیروهای پراكنده را در فرصت مناسب جمع آوری و سازماندهی كند. امّا در اثر سرما مرگ به سراغش می آید. روزنامه ی جنگل ارگان نهضت درباره هدف نهضت چنین نوشته است:(1) «ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملكت ایرانیم. استقلال به تمام معنای كلمه، یعنی بدون اندك مداخله ی هیچ دولت اجنبی، [و طرفدار] اصلاحات اساسی مملكت و رفع فساد تشكیلاتی دولتی، كه هر چه بر سرایران آمده از فساد تشكیلات است. ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم. این است نظریات ما كه تمام ایرانیان را دعوت به هم صدایی كرده، خواستار مساعدتیم.» رهبر نهضت جنگل یك روحانی و مرد دین بود. او انقلاب جنگل و همه ی مظاهر آن را از دریچه ی اندیشه های سیاسی كه از اسلام آموخته بود، می نگریست. او یك باره دست به قیام مسلحانه نزد، همه ی راه ها را آزمود و پس از یأس وارد عمل و مردانه پا به صحنه ی كارزار نهاد. او شاهد به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، توسط محمد علی شاه و تحصن علما در سفارت عثمانی بود. او به امید نجات مشروطه به مجاهدین پیوست و در فتح قزوین شركت كرد و با مشاهده ی اعمال خلاف بعضی از مجاهدین به موطن خود رشت بازگشت، اما بار دیگر به مجاهدین پیوست و در فتح تهران شركت نمود و با قوای استبداد جنگید. علی رغم تلاشی كه در تحریف چهره ی میزرا به عمل آمده، به شهادت تاریخ، وی از مجاهدان مشروطیت و از هواداران جناح اعتدالیون مجلس و وفادار به اسلام بود. او سخت به اتحاد جهان اسلام عشق می ورزید. تاخت و تازهای خارجی در صحنه ی سیاست و اقتصاد كشور و سیاست بازی عناصر منافق و خود فروخته، وضع آشفته گیلان و بی كفایتی دولتمردان، انگیزه هایی بود كه این روحانی جوان، حساس و دلسوخته را به میدان سیاست و سپس به صحنه ی كارزار كشاند. نخست در برابر استبداد محمد علی شاه ایستاد و سپس با شخصیت های با نفوذ تماس گرفت و در آخرین مرحله از تلاش خود سلاح به دست گرفت و در برابر نیروهای بیگانه به مقاومتی جانانه پرداخت. او بارها در برابر مردم گیلان هدف از نهضت خود را احیای قوانین اسلام اعلام كرد و یادآور شد كه میرزا كوچك هرگز اسلحه را از خود دور نمی كند، مگر وقتی كه مطمئن باشد، افراد ایرانی از تجاوز متجاوزان بیگانه و ستمكاران داخلی مصون و از امنیت و رفاه برخوردار هستند.
شنبه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 14:28 :: نويسنده : صادق
شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 14:37 :: نويسنده : صادق
نخستین پادشاه زن ایرانی پس از تسلط اسلام بر ایران
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 9:27 :: نويسنده : صادق
زندگی آپارتمانی،کودکان آپارتمانی
فرزندان به عنوان میوه ها و ثمرات زندگی والدین بسیار مورد محبت و ارزشمند هستند. والدین تمام توان خود را برای رشد و تربیت مناسب آنها به کار می گیرند. وضعیت زندگی خانواده ها با گذشته فرق زیادی کرده و خانواده ها از فرم خوشه ای و جمعی به فرم هسته ای و مستقل رسیده اند. توجه والدین به فرزندان به دلیل تعداد کمتر آنها و شاید موارد دیگر بیشتر شده، اما آیا واقعا وضعیت تربیتی فرزندان نیز ارتقا یافته است؟ امروزه جوانان برخلاف گذشته در سنین بالاتر ازدواج می کنند تا هم انتخاب مناسب تری کنند و هم بتوانند در تحصیل و شغل پیشرفت مناسبی کنند. همین مساله موجب کمال گرایی و توقع بیشتر آنها از زندگی و از یکدیگر شده است. وقتی زندگی مشترک آغاز می شود زوجین ترجیح می دهند زندگی مستقلی داشته باشند که مطابق با اهداف و عقاید خودشان باشد. سعی می کنند بهترین ها را برای خود و فرزندانشان بخواهند. البته واژه فرزندان، کم کم در حال از بین رفتن است، زیرا بسیاری خانواده ها تمایلی به داشتن چند فرزند ندارند و اغلب به یک یا دو فرزند بسنده می کنند. از طرفی در حال حاضر بیش از ۴۰ درصد از زنان متاهل شاغل هستند و با وجود افزایش سن ازدواج و افزایش مشغله ها نمی توان انتظار داشت که تعداد فرزندان نیز بیشتر باشد. در ضمن، از نظر اقتصادی نیز نمی توان هزینه های لازم و کافی را برای رشد و پرورش چند فرزند تامین کرد بویژه این که صرفا پرداخت هزینه بدون حضور کافی والدین در کنار فرزندان معناندارد. اسباب بازی های سرگرم کننده حالا با یکی دو دهه قبل فرق زیادی کرده و تنوع طلبی کودکان نیز افزایش یافته، پس تامین خواسته های یک یا دو فرزند از هنرهای والدین است. پس والدین ترجیح می دهند یکی دو فرزند داشته باشند تا بتوانند وقت و محبت و پول کافی نثار آنها کنند.اما مشکل اصلی در بیشتر خانواده ها، وضعیت تربیتی والدین است. در این میان وسواس زیادی در مراقبت و نگهداری از تک فرزندان می شود و تصور می کنند این نشانه ای از علاقه و محبت آنهاست. والدین می خواهند در صورت امکان به طور شبانه روزی فرزندانشان را کنترل کنند و آنها را جلوی چشمان خود داشته باشند. حالا خانواده ها کم جمعیت هستند و فضای زندگی آپارتمان محدود شده است و به دلیل هزینه بالای زندگی، والدین وقت زیادی را خارج از منزل به کار می پردازند و امکان رفت و آمد زیاد و حضور در جمع های خانوادگی و دوستانه کاهش یافته است.از طرف دیگر، والدین درخصوص تامین امنیت و رفاه کودکان خود بیش از حد نگرانند. توجیه بسیاری نیز این است که به دلیل علاقه زیاد به فرزندان تمایل دارند همه چیز مربوط به آنها از تغذیه و خوراک گرفته تا نوع و رنگ اسباب بازی و مکان بازی و همبازی هایشان را کنترل کنند تا خیالشان راحت باشد.در ضمن به دلیل وضعیت جامعه و تنوع در نوع رفتار افراد و تربیت های مختلف نیز بسیاری از دوستان و محیط های بازی، اسباب بازی ها و خوراکی ها مردود شناخته می شوند و تصمیم بر این گرفته می شود که کودکان در منزل و کنار والدین بمانند. اما این در منزل و محدود بودن نیز در نهایت تحرک کمتر، افزایش تعداد وعده های غذایی، تماشای تلویزیون، عدم خلاقیت در بازی ها و وابستگی زیاد فرزندان به والدین می شود. ● فرزندان وابسته این گونه فرزندان در سنین مدرسه و تحصیل نیز برای درس خواندن وابسته باقی می مانند و چنانچه والدین در امور درسی فرزندان بسیار دخالت و به آنها کمک کنند دانش آموزان دچار وابستگی زیاد شده و همین مساله مانع پیشرفت موثر آنها می شود. در چنین مواردی چنانچه والدین برای انجام تکالیف به آنها کمک کنند نه تنها دانش آموزان را به خود وابسته می کنند، بلکه موجب تزلزل و افت تحصیلی آنها در سال های بعد نیز می شوند. کارشناسان معتقدند والدینی که در سال های ابتدایی مدرسه تا حد زیادی در انجام تکالیف به فرزندانشان کمک می کنند در سال های بعد به دلیل حجم مطالب و کیفیت آموزشی قادر به این کار نخواهند بود و به پیشرفت فرزندشان صدمه می زند. اما والدینی که هنگام لزوم، فرزندان را راهنمایی کرده، اما در عوض زمان مشخصی را برای انجام تکالیف و مطالعه آنها تعیین می کنند تا میزان بازی و تفریح به حد معقولی کاهش یابد، دانش آموزانی متعهد و مسوولیت پذیر تربیت می کنند. کودکان منزوی بیشتر دچار افت تحصیلی می شوند. با توجه به این که کودکان منزوی نه تنها در ارتباطات اجتماعی، بلکه در دوران تحصیل نیز با مشکلات زیادی رو به رو هستند بنابراین بهتر است پیش از ورود به دبستان از نظر اجتماعی تقویت شوند. شرکت در بازی های دسته جمعی و گروهی مناسب، زمینه را برای تقویت مهارت های اجتماعی و یادگیری کودکان فراهم می آورد. کارشناسان به والدین توصیه می کنند کودکان را بیش از حد محدود نکرده و با امر و نهی های مکرر آنها را از برقراری ارتباط با دیگران دور نکنند، زیرا این گونه کودکان بتدریج منزوی شده و دچار مشکلاتی خواهند شد. در عین حال چنانچه کودکان پیش از ورود به محیط های اجتماعی بزرگ تر مانند دبستان مهارت های اجتماعی را نیاموخته باشند، ممکن است در دبستان هم به دلیل افزایش ارتباطات و هم به دلیل مسائل گوناگون یادگیری دچار اضطراب بیش از حد و افت تحصیلی شوند. لازم به ذکر است هنگام بازی های کودکان نیز صرفا به مشاهده و زیر نظر داشتن آنها به منظور جلوگیری از خطر بپردازید و در درگیری های میان کودکان نقش قاضی و داور را ایفا نکنید تا آنها خودشان ارتباط موثر را بیاموزند. ● کم تحرکی کودکان عدم تعادل روحی می آورد کودکانی که به دلایل متفاوت ثبات روحی ندارند، بتدریج مبتلا به خستگی مزمن نیز می شوند. این مساله به دلیل خشم و عصبانیت هر از گاه کودکان نیست، بلکه کودکانی که دچار اختلالات بیولوژیکی هستند مد نظر قرار دارند. بسیاری والدین از کم تحرکی و ضعف و بی حالی کودکانشان گله دارند در صورتی که این مورد در پی عارضه بیولوژیکی شان صورت پذیرفته است. در بزرگسالانی که مبتلا به حالاتی نظیر افسردگی هستند نیز حالات خستگی مزمن و ضعف دیده می شود؛ اما درخصوص کودکان مساله فقط روحی نیست و با تغییر حالت و محیط بر طرف نمی شود و باید شیوه زندگی تغییر کند. ● افراط در تماشای تلویزیون بسیاری افراد تصور می کنند کودکان هرگز مبتلا به عارضه کبد چرب نمی شوند، پس می توانند هر چه می خواهند چربی بخورند در صورتی که این طور نیست. تماشای زیاد تلویزیون و بی تحرکی و خوردن تنقلات موجب افزایش وزن و مشکلات کبدی می شود. ترغیب کودکان چاق به ورزش، داشتن فعالیت بدنی و تغذیه سالم تر به کاهش میزان بافت چربی در کبد آنان کمک می کند. بیماری ای که تحت کبد چرب غیر الکلی نامیده می شود به طور فزآینده ای در میان کودکان چاق شایع شده است. پزشکان اثر یک برنامه ۱۲ هفته ای شامل آموزش تغذیه مناسب و دو جلسه یک ساعته ورزش در هفته را در بهبود بیماری کبد چرب گروهی از نوجوانان چاق بررسی کردند. در آغاز مطالعه ۵۲ درصد افراد در سمت راست کبد و ۴۸ درصد در قسمت چپ آن دچار این بیماری بودند.پس از برنامه شیوع بیماری کبد چرب برای هر دو طرف اندام به میزان قابل ملاحظه ای تا ۲۹ درصد کاهش یافت. شواهد نشان می دهد کم کردن وزن تدریجی، بهترین راه کاهش این بیماری از طریق فعالیت و بازی های پر تحرک است. ● تماشای زیاد تلویزیون موجب اختلال رفتاری در کودکان می شود بررسی ها نشان داده کودکانی که زیاد تلویزیون تماشا می کنند، تمایل بیشتری به هیجان داشته و بیشتر به مشکلات رفتاری و اختلالات خواب دچار می شوند. چنانچه کودکان بین سنین ۲ تا ۵ سالگی روزانه بیش از ۲ ساعت به تماشای تلویزیون بپردازند، دچار مشکلات گوناگونی از قبیل عدم تمرکز حواس رفتار خشن و احساس تنهایی بیشتر هنگام خواب می شوند. بنابر همین گزارش، محققان در تحقیقات چند ساله خود روی بیش از ۳ هزار کودک، عادات تماشای تلویزیون و تمایل آنها به هیجان، افسردگی، مشکلات مربوط به خواب، عدم تمرکز حواس، رفتار خشن یا کمبود مهارت های اجتماعی آنها را بررسی کردند.۱۶ درصد بچه های ۵/۱ تا ۲ ساله در این تحقیق بیش از ۲ ساعت در روز تلویزیون تماشا می کردند و دارای مشکلاتی بویژه ترس از تنها بودن در اتاق در زمان خواب بودند که البته در حدود ۵ سالگی این عادت را کنار گذاشتند. اما کودکانی که پس از ۵ سالگی در اتاقشان تلویزیون داشتند یا چندین ساعت در روز تلویزیون تماشا می کردند با خطر مشکلات رفتاری بیشتری روبه رو می شدند و آرامش کمتری داشتند. از این رو کارشناسان به والدین توصیه می کنند زمان تماشای تلویزیون کودکان را محدود کنند و در ضمن اجازه ندهند آنان برنامه های خشونت نیز یا برنامه هایی که مناسب سن آنها نیست را ببینند. ● بازی موجب پیشگیری از عوارض گوناگون است به منظور جلوگیری از بروز بیماری های قلبی در سنین بالا، کودکان باید حداقل روزی ۹۰ دقیقه بازی و تحرک داشته باشند.
منظور از بازی، نشستن و انجام بازی های کامپیوتری نیست، بلکه فعالیت های پر تحرک است. متخصصان توصیه می کنند که کودکان تا ۵ سالگی حداقل روزی ۹۰ دقیقه و در سنین ۵ تا ۱۸ سال بهتر است روزانه ۶۰ دقیقه به فعالیت هایی نظیر دوچرخه سواری، دویدن، و انواع ورزش ها بپردازند تا احتمال مشکلات قلبی و مرگ زود هنگام در سنین بالاتر در آنان به حداقل برسد. با توجه به این که نسل کودکان فعلی به دلیل عدم و یا کاهش فعالیت و رعایت نکردن برنامه غذایی مناسب و سالم بیشتر دچار چاقی شده اند، احتمال بروز بیماری های قلبی در آنان افزایش یافته است. بررسی ها نشان می دهد انجام بازی های پر تحرک و فعالیت های ورزشی در سنین نوجوانی و جوانی به مصرف بهینه مواد غذایی کمک کرده و از اضافه وزن نیز جلوگیری می کند و همین امر نه تنها به سلامتی قلب و جسم کمک می کند، بلکه از نظر روحی نیز موجب شادابی بیشتر و زندگی بهتر می شود. آمار نشان می دهد استعمال مواد مصنوعی و شیمیایی مانند سیگار و مواد مخدر نیز در چنین افرادی به حداقل می رسد. از طرفی از آنجا که مشکلات قلبی با افزایش کلسترول و قند خون و فشار خون ارتباط دارد و بازی و ورزش مانع افزایش این عوامل می شود می تواند از انواع عوارض جلوگیری کند. حضور در جمع های کودکانه برای پرورش شخصیت کودکان مفید است. نوع بازی کودکان و استفاده از ابزار و اسباب بازی های مختلف در شکل گیری شخصیت اجتماعی آنها نقش دارد و در این خصوص، بازی های گروهی برای شکل گیری بهتر شخصیت کودکان مؤثرتر است. محققان معتقدند بازی های گروهی قابلیت سازگاری فرد را با محیط اجتماعی مشخص می کند و آن را پرورش می دهد. قابلیت کنترل هیجانات از جمله خشم و برقراری ارتباط با دیگر افراد، اعتماد به نفس، میزان تغییر و تحول و تجزیه و تحلیل از محیط، همچنین خودشناسی از جمله مسائلی است که از بدو تولد و پیش از آن یعنی دوران بارداری مادر شکل می گیرد. اما پرورش و تقویت آن در دوران کودکی میسر می شود. از آنجا که ۳ سالگی سن اجتماعی کودک است، انجام بازی های گروهی در شکل گیری شخصیت او کمک قابل ملاحظه ای خواهد کرد.اما وقتی والدین بیش از حد فرزندان را محدود و چسبیده به خود نگاه می دارند و لحظه ای آنها را به حال خود نمی گذارند نتیجه ای مطلوب به بار خواهد آمد حالا تصور می کنید اگر اوضاع به همین منوال پیش برود، ما چگونه افرادی در نسل آینده خواهیم داشت ؟ آیا نسلی نداریم که بسیار وابسته به خانواده ها هستند و فاقد استقلال که لازمه هویت است؟ این استقلال نداشتن از جنبه های گوناگون به افراد صدمه می زند و به مشکلات روانی و عاطفی و خانوادگی بسیاری در آینده منجر می شود. وقتی فرد نتواند به تنهایی تصمیمات مناسب برای زندگی را اتخاذ کند و همواره در اعتماد به دیگران دچار مشکل و تردید باشد، چگونه می تواند زندگی زناشویی موفقی داشته باشد؟ در ضمن زمانی که همواره کارها دیکته می شود و امر و نهی والدین در امور دیده می شود، فرزندان نخواهند توانست خلاقیت و شکوفایی استعدادهایشان را بروز دهند. چنین افرادی در کارهای مالی نیز توانایی گام برداشتن و ریسک کردن ندارند و آموخته اند که والدین همواره به عنوان حامی مالی و عاطفی برایشان جاده های نا هموار زندگی را صاف و آماده می کنند. پس آیا حالا وقت آن نرسیده که با کنترل مناسب از چسبیدن به فرزندان دست برداریم و با کنترل مناسب و صحیح از کودکی آنها را افرادی مستقل تربیت کنیم؟! ● وابستگان امروز ، افسردگان فردا کودکانی که نمی توانند به تنهایی تصمیم بگیرند ودر بزرگسالی قادر به پذیرش مسوولیت امور شخصی خود نیستند، شخصیتی وابسته دارند و دچار یاس و افسردگی می شوند. بسیاری از این قبیل افراد با وجود این که در دوران بلوغ و بزرگسالی به سر می برند، اما هنوز مانند یک بچه نیازمند توجه و تایید هستند و اگر این توجه و تایید را دریافت نکنند؛ دچار اضطراب و در مواردی حتی افسرده می شوند روان شناسان معتقدند شخصیت هر فرد بیانگر نحوه نگرش او به خود و دیگران و چگونگی ارتباط برقرار کردن با افراد و محیط اطرافش است و این نوع تعامل با اطراف می تواند مشکلاتی ایجاد کنند.وقتی افراد شخصیتی غیر قابل انعطاف و به بیان دیگر سازش ناپذیر و یک بعدی دارند دارای اختلالات شخصیتی هستند افراد وابسته وقتی به مهمانی می روند، دوست دارند همه به آنها توجه کرده و آنها را تحسین نمایند.هر گونه رفتار و حرکت و کلامی را بارها تجزیه و تحلیل می کنند مبادا نکته ای منفی در آن وجود داشته باشد. گاهی اوقات حتی از این که دیگران مورد توجه بیشتر باشند ناراحت شده و دچار افسردگی می شوند. هرگونه حرکت چشم و دست و مکث در گفتگو را تعبیر می کنند و در مواردی کودکانی وسواسی هستند و تمایل دارند همه چیز کامل و بی نقص باشد و دوست دارند همه مثل آنها فکر کنند. به طور کلی چنین افرادی بیش از حد برونگرا بودن و مرتب به محیط اطراف و خارج از خود توجه دارند. و از آنجا که هیچ چیز را کامل نمی بینند از هر نقصی، تعبیر منفی کرده و دچار یاس و افسردگی می شوند. چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 15:1 :: نويسنده : صادق
چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 14:23 :: نويسنده : صادق
فوت و فن زندگی آپارتمانی
در زندگي شهرنشيني امروز هر لحظه برتعداد ساختمان و آپارتمانها افزوده ميشود، خانههاي يك يا 2 طبقه كمكم جاي خود را به آپارتمانها و برجهاي بلند دادهاند. اكثر شهرنشينان امروزي در آپارتمانها ساكنند به همين دليل داشتن آپارتمان سالم و مناسب ميتواند كيفيت زندگي شما را بهبود بخشد. اگر برج يا آپارتمان شما سرايدار دارد، به او آموزش دهيد كه در مصرف آبي كه براي نظافت استفاده ميكند و در نگهداري از فضاي سبز و ساماندهي زبالهها دقت لازم را به عمل آورد.
با ديگر ساكنان ساختمان ارتباط داشته باشيد، اين كار علاوه بر آن كه صميمت را ميان شما و ديگران تقويت ميكند، ميتواند شما را با مشكلات ساختمان آشنا كند و بتوانيد با كمك و همكاري ساير ساكنان راهي براي برطرف كردن مشكلات پيدا كنيد. ميتوانيد يك تخته اطلاعرساني در راهرو نصب و از آن براي مطلع كردن ساكنان از اوضاع ساختمان استفاده كنيد. از آنجا كه ايران كشوري خشك است و جمعيت روبه رشدي دارد، بايد مشكل كم آبي را جدي بگيريم. بهتر است در قوانين ساختمان بگنجانيد كه كسي حق شستشوي خودرو در اين مكان را ندارد. كنتورهاي مشترك باعث ميشود كه ساكنان از ميزان مصرف خود آگاه نشوند و بدون آن كه احساس مسووليت كنند، مصرف خود را افزايش دهند. جدا بودن كنتورها باعث ميشود هر خانوار از هزينه مصرف خود آگاه شود و صرفهجويي را فراموش نكند. جاي خاصي را كه آفتابگير باشد، به محل پهن كردن رختها اختصاص دهيد و از همه بخواهيد تا رختهاي خود را در همين جا پهن و خشك كنند تا ساختمان ظاهر خوبي داشته باشد. زندگي در آپارتمان با كاهش تحرك و فعاليت كمتر همراه است و تماشاي تلويزيون و كار با رايانه، جاي فعاليت فيزيكي را گرفته است. براي برطرف شدن اين مشكل بهتر است در حياط يا محل ويژهاي وسايل ورزشي مانند ميز پينگپنگ، فوتبالدستي، دوچرخه ثابت و ... قرار دهيد تا همه بتوانند از آن استفاده كنند.
در ساختمان فضاي سبز ايجاد كنيد تا هم به سالمسازي هوا كمك كرده باشيد و هم چشمانداز زيبايي در ساختمان داشته باشيد و به شادابي و نشاط روح ساكنان بيفزاييد.
براي ايجاد تغيير در ساختمان بايد ساكنان دانش زيستمحيطي كافي داشته باشند. براي اين كار ميتوانيد از كتاب و مجلات كمك بگيريد و مطالب خواندني آنها را در تابلوي اطلاع رساني نصب كنيد تا بقيه هم بتوانند مطالعه كنند.
با اعضاي ساختمان جلسههاي منظم بگذاريد تا با آنها بيشتر آشنا شويد و درباره موضوعات و مشكلات ساختمان با هم صحبت كنيد و تجارب خود را در اختيار يكديگر بگذاريد.
در مكانهاي عمومي ساختمان مانند راه پله و پاركينگ از لامپهاي فلورسنت يا كم مصرف استفاده كنيد؛ با اين كار مصرف برق را به ميزان قابل توجهي كاهش ميدهيد.
وسايل ساختمان را به گونهاي انتخاب كنيد كه با محيطزيست سازگار باشند و انرژي كمتري مصرف كنند تا علاوه بر كاهش هزينهها، آسيب كمتري متوجه محيط زيست كرده باشيد.
چهار شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 8:15 :: نويسنده : صادق
حیوانات منقرض شده 1.تيرانوزاروس ركس (انقراض: ۶۵ مليون سال قبل) تيرانوزاروس ركس يكي از بزرگترين جانوران گوشت خوار است كه تا به حال روي زمين زندگي كرده است. بلندي اين حيوان (از سر تا دم) به بيش از ۱۳ متر و قد آن به ۵ متر مي رسيد و احتمالاً حدود ۷ تن هم وزن داشته است. تيرانوزاروس هم مانند ساير دايناسورهاي هم خانواده ي خود حيوان گوشت خواري بود كه بر روي دو پا راه ميرفت با جمجمه اي بسيار بزرگ كه تعادل آن را به كمك دمي بسيار بلند و سنگين حفظ مي كرد. در مقايسه با پاهاي بلند و بسيار قوي عقبي، پا هاي جلويي اين حيوان بسيار كوچك بودند و تنها دو انگشت داشتند. كواگا، يكي از مشهور ترين حيوانات منقزض شده ي آفريقايي، از زير گونه هاي گورخر دشت هاي آفريقا بود كه زماني به تعداد زياد در ايالت كيپ و بخش هاي جنوبي ايالت آزاد ارنج در آفريقا يافت مي شد. اين حيوان به خاطر داشتن خط هاي مشخص، تنها در نيمه ي جلويي بدن ، از ساير گورخر ها قابل تمايز بود. در قسمت مياني راه هاي روي بدن حيوان محو مي شدند و راه هاي تيره تر پهن تر مي شدند و نهايتاً قسمت عقبي بدن حيوان قهوه اي ساده بود. اسم اين حيوان يك كلمه ي قبيله اي آفريقايي به معني گورخر است. اين اسم نوعي نام آوا است چون گفته مي شود كه شبيه صداي كواگا است. تاي لاسين بزرگترين جانور گوشت خوار كيسه دار در دوران مدرن بود. اين جانور بومي استراليا و گينه نو بود و تصور مي شود كه در قرن بيستم منقرض شد. در نزد عموم به نام ببر تاسماني ( به خاطر پشت راه راه) و همچنين گرگ تاسماني و در محاوره به نام ببر تاسي يا تازي شناخته شده است. او آخرين گونه از نژاد خود بود. اين حيوان كه قبلاً در سواحل آسياتيك درياي حاشيه ي اقيانوس آرام، از ژاپن تا كاليفرنيا پيدا شده بود، درسال ۱۷۴۱ توسط طبيعت شناس جورج استلر كشف شد. گاو درياي تا حدود ۸ متر رشد مي كرد و حدوداً ۳ تن وزن داشت. بسيار بزرگتر از نهنگ هاي كوچك دريايي بود و تقريباً شبيه يك خوك آبي بسيار بزرگ با دست هايي تنومند و دمي شبيه نهنگ بود. بر اساس گفته هاي استلر †اين حيوان هرگز به ساحل نمي آيد و هميشه درون اب زندگي ميكند. پوست بدنش مثل درخت بلوط سياه و ضخيم است. سرش در مقايسه با بدن كوچك است ، دندان ندارد ولي به جاي آن دو استخوان سفيد تخت يكي در بالا و يكي در پايين دارد.†با توجه به سرعتي كه آخرين گروه آنها از بين رفت، احتمالاً ورود انسان ها به منطقه دليل انقراضاين حيوان بوده است. هنوز هم گزارش هاي پراكنده اي ازديده شدن يك حيوان گاو شكل دريايي در درياهاي حاشيه ي اقيانوس آرام و گرينلند وجود دارد بنابراين احتمال دارد كه هنوز گروه كوچكي از اين حيوان وجود داشته باشند ولي اين مسأله هنوز ثابت نشده است. الك ايرلندي يا گوزن بزرگ، در اوراسيا از ايرلند تا شرق درياچه ي بايكال مي زيست. عمر جديد ترين بقاياي به دست آمده از اين حيوان تا ۷۷۰۰ سال پيش تخمين زده مي شود. اين حيوان به خاطر اندازه ي بسيار بزرگش (حدود۲٫۱متر ارتفاع تا شانه) و به ويژه بخاطر داشتن بزرگترين شاخ ها معروف است (حداكثر ۳٫۶۵ متر پهناي شاخ ها و حدود ۴۰ كيلو وزن آنها بوده است). ببر خزري يا ببر ايراني غربي ترين زير گونه ي ببر است كه در ايران، عراق، افغانستان، تركيه، مغولستان، قزاقستان، قفقاز، تاجيكستان، تركمنستان و ازبكستان پيدا مي شد تا اينكه بظاهراً در دهه ي ۱۹۷۰ ميلادي منقرض شد. ببر خزري سوين ببر بزرگ جهان از بين تمام گونه هاي شناخته شده ي ببرها بود. يكي از مشهور ترين حيوانات منقرض شده ي اروپا اروچ يا اروس نوعي گاو بسيار بزرگ بودند كه ابتدا درحدود دو مليون سال قبل در هندوستان بوجود آمدند و سپس به خاور ميانه، آسيا و حدود ۲۵۰۰۰۰ سال پيش به اروپا رسيدند. ماهي گيرك بزرگ تنها گونه از خانواده ي ماهي گيرك هاي غير پرنده ي بزرگ اقيانوس اطلس است كه تا زمان هاي اخير زنده مانده بود، اما امروزه منقرض است. اين جانور همچنين به نام پنگوئن نيز معروف بوده است. بر اساس يافته ها از فسيل جانور و نقاشي هاي ماقبل تاريخ، شير غار كه به عنوان شير غار اروپايي يا اوراسيايي هم شناخته شده است، گونه اي منقرض شده از شير است. اين گونه بسيار بزرگ بوده است. بلندي قد يك شير نر بالغ كه بقاياي آن در سال ۱۹۸۵ درآلمان پيدا شد تا شانه ۱٫۲ متر و طول بدنش بدون احتساب دم ۲٫۱ متر بود يعني حدوداً ۵ تا ۱۰ درصد بزرگ تر از شير هاي امروزي. احتمالاً حدود ۱۰۰۰۰ سال پيش و در دوره ي يخبندان منقرض شده ، البته نشانه هايي نيز وجود دارد كه تا ۲۰۰۰ سال پيش هم در بالكان وجود داشته است. دودو يك مرغ غير پرنده بود كه در جزيره ي موريتاني زندگي مي كرد. قد اين پرنده كه از خانواده ي كبوتران بود به حدود يك متر مي رسيد، از ميوه ها تغذيه مي كرد و لانه ي خود را روي زمين مي ساخت. دودو از نيمه يا اواخر قرن ۱۷ ميلادي منقرض شده است. معمولاً از آن به عنوان نمونه ي اوليه از گونه هاي منقرض شده استفاده مي شود چون انقراض آن در زمان تاريخ مدون بشر اتفاق افتاد و مستقيماً ناشي از فعاليت هاي انساني بود. صفت †مرده مثل دودويعني صد درصد مرده. و جمله ي †راه دودو را رفتن†يعني منقرض يا منسوخ شدن يا تبديل شدن به چيزي از گذشته 1.تيرانوزاروس ركس (انقراض: ۶۵ مليون سال قبل) تيرانوزاروس ركس يكي از بزرگترين جانوران گوشت خوار است كه تا به حال روي زمين زندگي كرده است. بلندي اين حيوان (از سر تا دم) به بيش از ۱۳ متر و قد آن به ۵ متر مي رسيد و احتمالاً حدود ۷ تن هم وزن داشته است. تيرانوزاروس هم مانند ساير دايناسورهاي هم خانواده ي خود حيوان گوشت خواري بود كه بر روي دو پا راه ميرفت با جمجمه اي بسيار بزرگ كه تعادل آن را به كمك دمي بسيار بلند و سنگين حفظ مي كرد. در مقايسه با پاهاي بلند و بسيار قوي عقبي، پا هاي جلويي اين حيوان بسيار كوچك بودند و تنها دو انگشت داشتند. كواگا، يكي از مشهور ترين حيوانات منقزض شده ي آفريقايي، از زير گونه هاي گورخر دشت هاي آفريقا بود كه زماني به تعداد زياد در ايالت كيپ و بخش هاي جنوبي ايالت آزاد ارنج در آفريقا يافت مي شد. اين حيوان به خاطر داشتن خط هاي مشخص، تنها در نيمه ي جلويي بدن ، از ساير گورخر ها قابل تمايز بود. در قسمت مياني راه هاي روي بدن حيوان محو مي شدند و راه هاي تيره تر پهن تر مي شدند و نهايتاً قسمت عقبي بدن حيوان قهوه اي ساده بود. اسم اين حيوان يك كلمه ي قبيله اي آفريقايي به معني گورخر است. اين اسم نوعي نام آوا است چون گفته مي شود كه شبيه صداي كواگا است. شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 14:18 :: نويسنده : صادق
همه دایرهالمعارفهایی که درباره ایران تالیف شدهاند، مدخل «آبگوشت» دارند. شاید باور نکنید اما آبگوشت در کنار همه نامها و نامداران فرهنگ ایرانی، در دایرهالمعارفهای تخصصی بدل به مدخلی مفصل شده اما در منوی هیچ یک ازرستورانهای تهران آبگوشت نیست! برای خوردن آبگوشت باید به خانه، چایخانه، قهوهخانه یا دیزیسرایی رفت. آن هم فقط سر ظهر، نه قبل و نه بعد از آن. از قدیم دکانهایی هستند که به طور تخصصی هر کدام یک خوراک بیشتر نمیپزند؛ چلوکبابها، در منوی رستورانهای ایران جایی ندارند! و به همین خاطر است که در کتابچههای راهنمای ایرانگردی برای خارجیان هم فقط فرق پلو و چلو و شرح انواع کبابها آمده است. هر جای دیگر جهان که بود، این تنوع خوراکی را جاذبهای سیاحتی میکردند و دستکم درمنوهای وطنی جایی به آن میدادند. آبگوشت به هزار و یک دلیل از خوراکهای کهن ایرانیان است. یکی از این دلایل، شیوه کوچی و عشایری زندگی نیاکان ایران، برپایه فرهنگ دامپروری است. ایرانیان حتی هنگامی که شهرهای کهنی همچون همدان و شوش و پارسه را ساخته بودند، به معنی واقعی یکجانشین نشده بودند و باز شاهان و درباریان، همانند مردمان در راه این شهرها ییلاق و قشلاق میکردند. این جابهجایی فصلی، حتی تا چند دهه پیش، میان قشلاق تهران و ییلاق شمیران هم، برای بعضی خانوادههای متمول، متداول بود. پس گمان نکنید که زندگی کوچی با پایتخت 200ساله اخیر ایران نسبتی ندارد. آبگوشت، محصول زندگی یکجانشینی است و کباب، خوراک زندگی کوچنشینی و کوچندگان تنها هنگامی که به مقصد نهایی میرسیدند، فرصت و شرایط بارگذاشتن آبگوشت را مییافتند. اگر به مستندهای این نیم قرن که از زندگی عشایر ایران ساخته شده، نگاهی بیندازید، گلههای چندهزار سَری را میبینید که هر یک از بزها، گوسفندان، گاوان و اسبان برای صاحبانشان مهم و محترماند و جان دامداران به جان دام بسته است و بسیار کم پیش میآید که دام را سرببرند و جز از شیر و فرآوردههای شیری آنها، تغذیه نمیکردهاند. اما در راه ناهموار و پرخطر کوچ هر روزه چند سَر از این دامهای سلامت و پروار، ناکار و تلف میشدهاند و عشایر پیش از آنکه دام، جان بدهد، آنها را سر میبریدند و کباب شام را به راه میکردند. کوچ، زمانبندی داشت و میبایست که به موقع به مقصد میرسیدند وگرنه هزار و یک ضرر و خطر طبیعی، در راه بود. پس فرصت بارگذاشتن آبگوشت تا رسیدن به مقصد، درسفر دست نمیداد. آبگوشت ظهر فردا را، از شب قبل باید بارگذاشت و پیشترمقدمات و مخلفات آن را مهیاکرد که این همه، جز در یکجانشینی ممکن نبوده و نیست. دیگر اینکه بساط کباب را به سادگی با سیخی چوبی نیز در بیابان میتوان به راه کرد اما آبگوشت جز در ظرف مخصوص سنگی مزه ای دلچسب ندارد . ساکنان فلات ایران هزاران سال پیش، نخستین ابزار و ظرفها را از چوب و سنگ ساختند. اما ظرف چوبی روی آتش کارکردی نداشت و تنها ظرفهای سنگی به کار میآمدند. پس از آن بود که توانایی ساخت سفال حاصل شد و انواع و اقسام ظرفها شکل گرفت. هزاران ظرف سفالین به کار میرفتند ، تا انسان ایرانی به راز سنگهای معدنی و آبکردن و ریختهگری فلزات پی برد و از آن ابزار و ظرف ساخت و ظروف فلزی را به میان آورد. جالب است که آبگوشت ، هنوز که هنوز است در سه ظرف سنگی ، سفالی و فلزی ، طبخ و میل میشود. انواع دیزی سنگی و سفالی و رویی (رویی به معنای رویین یعنی ساخته شده از فلز روی که به زبان عامیانه به آن روحی هم میگویند) هنوز به شیوه هزارههای دور، در ایران ساخته و به کاربرده میشود واین سه نوع دیزی، یادگاری است از سه عصر سنگ و سفال و فلز در باستانشناسی.
در قدیم پلو یا چلو را در مجمع های بزرگی میکشیدند ، که به آنها «قاپ» یا «قاب» میگفتند و چند نفر با دست از یک قاپ مشترک ، غذا میخوردند. ممکن بود که چند آدم بزرگ و پرخور با پیری یا کودکی نحیف و کمغذا در قاپی همسفره وهمغذا شوند. این بود که تقسیم غذا عادلانه نبود و یکی به اصطلاح، قاپ دیگری را میدزدید و غذای بیشتری میخورد. این بود که ایده «قاپ شخصی» به میان آمد که برای هر کس قاپ کوچکی غذا بکشند و آن را در پیش وی بگذارند. ازاین رو بود كه «پیشقاپ» را «بُشقاب» نامیدند. یک قاپ بزرگ پر از غذا سر سفره میآمد و چند قاپ کوچک خالی (بُش به ترکی: خالی) گِرد آن میچیدند و برای هر بشقاب، جدا غذا میکشیدند. اما آبگوشت چه برای یک تن پخته شود، چه هزار تن، محتوای هر دیزی جدا، درون خود آن میپزد و گوشت و نخود و آب، برای هر دیزی به پیمانه برابر ریخته میشود و تبعیضی در میان نیست. مانند پلو همه را در یک دیگ نمیپزند و پس از پخت، غذا را نمیکشند، بلکه اول سهم خام هر دیزی کشیده میشود و پس از تقسیم، پخت آغاز میگردد. پختن و خوردن آبگوشت کار سادهای نیست. شاید همگان به پختن آن کاری نداشته باشند اما همه از خوردن آن لذت میبرند. اما اگر یک خارجی از راه برسد و یک دیزی سنگی داغ با سنگک و ریحان جلویش بگذارید، شاید لذتی از لذیذی آن نبرد. چراکه خوردن آبگوشت آموزش میخواهد. با قاشق از دهانه تنگ دیزی چیز زیادی بیرون نمیآید، مگر اینکه دیزی را کج کنید و برای کج کردن هم، دست خواهدسوخت، مگر آنکه با تکه نانی گوشه ظرف را بگیرید و در این کار حتی دستمال کاغذی هم، کمک تکه نان را نخواهد کرد. البته بعضی از دیزیهای سفالی دو دسته کوچک در دو طرف دارند که در این موقع به دستگیری خورنده میآیند. آبگوشت دو بخش دارد، بخش « تَر» که به آن «ترید» میگوییم و بخش «خشک» که «کوبیده» میخوانیم. همان آب و گوشت که روی هم آبگوشت را پدید آوردهاند.تقریبا با هم پخته میشوند اما جدا خورده میشوند. اما عملآوردن این دو بخش به عهده آشپز نیست و شاید تنها خوراکی باشد که خورنده نیز در کار طبخ شریک است. اگر این دو بخش را جدا نکنید، تبدیل به سوپی نه چندان دلچسب خواهد شد واگر هر یک از این دو بخش را خوب به عمل نیاورید، یعنی مثلا کوبیده را آبدار بردارید، لطفی نخواهد داشت. خلاصه آنکه آبگوشتخوردن کار هر کسی نیست و اگربرای نخستین بار کسی سر سفره آبگوشت بنشیند، بیراهنما به راحتی از ماجرا سردر نخواهدآورد. گوجهفرنگی و سیبزمینی دو جزء لاینفک آبگوشتهای امروزیاند و برای ایرانیان شاید تصور آبگوشت بیسیبزمینی و گوجهفرنگی ممکن نباشد. اما شاید ندانید که این دو محصول فرنگی تا صد سال پیش از این، در ایران ناشناخته بودهاند. اما آبگوشت پیش از واردات این دو نیز، با گوشت و آب و نخود، آبگوشت بوده. ایرانی ها طوری این دو محصول فرنگی را در دیزی جای دادند و به آن دو رنگ ایرانی بخشید که جانشینان یونانی اسکندر و مغولان وارث چنگیز را به ایرانیانی اصیل و ایراندوست تبدیل کرد. با وجود این همه کتاب آشپزی و مردمشناسی تا به امروز به آبگوشت اینگونه نگاه نکرده بودیم. چراکه ما گاهی از کنار میراثمان سهلانگارانه به سادگی گذشتهایم و ظرائف و لطایف فرهنگی نهفته در آنها را ندیدهایم. آبگوشت، عصاره فرهنگ ایرانی است و هزارهها تاریخ و نکته در آن خفته است و همه قوت آن به ارزش غذاییاش نیست و اگر دقیق به آن بنگریم جان فرهنگ نیاکانمان را در پیالهای از آن خواهیم دید. تازه این همه مطلب گفتیم ، اگربخواهیم خواص سرشارآن را از دیدگاه تغذیه دراین جا بیاوریم ، دو برابرمطالب گفته شده هم بیشترمی شود ، پس لقمهای از آن را هم نباید هدر داد. با این حال ، گاهی دلم برای خودم می سوزه كه اینقدرگرفتاراین زندگی ماشینی ، چیپسی ، پفكی ، فانتزی و... شدم كه لذت یك دیزی سنگی آتیشی با نون سنگك وماست شیرین محلی وسبزی وریحون وپیازو دوغ محلی كه همشون لذتی روح افزا دارن ، درحد یك رویا به نظرمیاد . فرهنگ ومیراث از زندگی ماشینی پرسید : به كجا چنین شتابان ؟ اما اوجوابی نداشت كه درواقع هویتی نداشت
بنام خدا
عشق یعنی ....
خاطرات عشق گر از یاد رفت بازوان عشق گر بر باد رفت
گر که عاشق نیست در دوران ما کز محبت وز برما , درپی بیداد رفت
وز از آن روزی که دیگر , همدمی درکار نیست این دلم با کاروانِ یارم و همزاد رفت
دیگر از لطف و صفا , مهر و وفا نیست حرفی آن همه با داد رفت
چه کنم خود بشناسم تا تو را دریابم هوس و شهوت خود را تا به طور اندازم رمز و اسرار درون دل من از چه قرار این قرار است که من در پی خود تن به فرار عقل پوسیده ی من هیچ ندانست تورا کاش می شد که بفهمم نغمه ی این دل را قلب هر ثانیه ای گوش زد قدرت توست نبض هر ثانیه گوید که باید دل جوست
خواب هر روز بگوید که تو هم خواهی مرد مرگ یک عمر بگوید که تو هم خواهی خفت
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا میکرد مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تایید نظر حل معما میکرد دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد بی دلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد این همه شعبده خویش که میکرد این جا سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست گفت حافظ گلهای از دل شیدا میکرد
معشوقه ام عاشق منم زان در پی ات دیوانه ام در بی کسی بی صحبتی بی هم نفس افسانه ام نالان مکن چونش بگو در پر غمی مستانه ام مستم ز تو ای جان پناه از درد تو خمخانه ام تا کی گریز از من کنی کامی بده جانانه ام حسرت در این دریای دل تا پر کنی پیمانه ام
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
نه به خود آمدم این جا که به خود باز روم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
فعل مجهول "بچه ها صبحتان به خیرِو سلام درس امروز فعل مجهول است فعل مجهول چیست؟می دانید نسبت فعل ما به مفعول است در دهانـــــــم زبان چو آو یزی در تهیگاه زنــــگ می لــغزید صوت ناسازم آن چنان که مگر شیشه بر روی سنگ می لغزید ساعتــــی داد آن سخن دادم حقّ گفتـــــــار را ادا کــــردم تا ز "اعجـــــاز" خود شوم آگاه ژاله را زان میان صـــــدا کردم "ژاله از درس من چه فهمیدی؟" پاسخ من سکوت بود و سکوت " د جوابم بده کجـــــا بودی ؟ رفته بودی به عالم هپـــروت؟" خنده ی دختران و غرّش من ریخت بر فرق ژاله چون باران لیک او بود غرق حیرت خویش غافل از اوستاد و از یـــــاران خشـــــمگین انتقام جـــو گفتم: "بچه ها گوش ژاله سنگین است" دختری طعنه زد که " نه خـــــانم درس در گوش ژاله یاسین است" بــــاز هم خنده ها و همهمه ها تند و پیگیر می رسید به گوش زیـــــــر آتشفشان دیده ی من ژاله آرام بود و سرد و خـــموش رفته تا عمـــــق چشم حیرانم آن دو مـــــیخ نگاه خــیره ی او موج زن در دو چشم بی گنهش رازی از روزگـــــار تـــــــیره ی او آن چه در آن نگاه می خواندم قصه ی غصه بود و حرمان بود ناله ای کرد و در ســــخن آمد با صدایی که سخت لرزان بود: فعل مجهول فعل آن پدری است که دلـــــــــــم را ز درد پرخون کرد خواهرم را به مشت و سیلی کوفت مـــــــادرم را ز خــــــانه بیرون کرد شب دوش از گرسنگی تا صبح خواهر شیر خوار من نالـــــــــید سوخت در تــــــاب تب برادر من تا سحر در کنـــــــــــار من نالید در غم آن دو تن دو دیده ی من این یکی اشک بود وآن خون بود مـــــــــــادرم را دگر نمی دانم که کجا رفت و حال او چون بود؟" گفت و نالید و آن چه باقی ماند هق هق گریه بود و نــــاله ی او شسته می شد به قطره های سرشک چهره ی همچو برگ لالــــه ی او ناله ی من به ناله اش آمیخت که"غلط بود آن چه من گفتم درس امروز قصه ی غم توست تو بگو ! من چرا سخن گفتم؟ فعل مجهول فعل آن پدری است که تو را بی گناه می ســــــوزد آن حریـــــق هوس بود که در او مادری بی پناه می ســـــــوزد" از کتاب "ترنم غزل" بررسی زندگی و آثار سیمین بهبهانی ، کامیار عابدی،ص ۱۵۳-۱۵۶. اگر دلت به درد آمد و به یاد ژاله های فقر اقتصادی و فرهنگی افتادی ،برایشان دعا کن و اگر می توانی، کمکشان کن
توسط آرزو زمانی بیشتر اوقات انتخاب رنگ مشکی نشان دهنده آن است که این افراد انسان هایی رویایی هستند که در فضایی شاعرانه زندگی می کنند. آرزو زمانی
آرزو زمانی
کاپادوکیه Kapadoukia یا نام قدیمی و پارسی این سرزمین کاپادوسیه Cappadocia به معنای سرزمین اسبهای زیبا ,بخش باستانی و پهناوری است که امروز در ترکیه مرکزی قرار گرفته و به دلیل ارزش های تاریخی و باستانی ,توریستی ترین بخش استان نوشهیر؛ ترکیه کنونی را در بر می گیرد. بازمانده های آتشفشان ونزدیکی آن با سواحل جنوبی دریای سیاه منظره عجیب و شگفت آوری به وجود آورده ,این محوطۀ باستانی از سال 1985 از طرف یونسکو جزو میراث فرهنگی جهان شناخته و ثبت شده. به یاد شاعر لطافت و زیبایی سهراب سپهررنگین ایران باید امشب بروم باید امشب پیراهنی راکه به اندازه ی تنهایی من جا داردبردارم وبه سمتی بروم که درختان حماسی پیداست رو به آن وسعت بی واژه که ، همواره مرا می خواند یک نفر باز صدا زد مرا سهراب گفتم کو ؟ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: 16:13 :: نويسنده : صادق
واز شمال غرب به اسفراین از شرق به چناران و مشهد ختم می شود از نظر فرهنگی بسیار غنی بوده و افراد برجسته بسیاری را به دنیا تحویل داده است از جمله پروفسور حسین صادقی جراح مشهور قلب جهان و ریاضی دان فقید جوان رضا صادقی از مرکز همین بخش می باشد شهر چکنه از نظر گردشگری دره معروفی به نام دره اوجاق دارد ده کیلو متر پایین تر امام زاده سید مصطفی در روستای شیخ مصطفی واقع شده است این روستا به خاطر طبیعت بکر وزیبایی که دارد گردشگران بسیاری به منطقه می روند زیارتگاه معروفی به نام شاهزاده حسین اصغر در شش کیلومتری روستای برزنون قرار داردکه در فصل تابستان زوار بسیاری از اقصی نقاط ایران به زیارت این امام زاده واستفاده از طبیعت آن به آنجا می روند.
شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : صادق
در ادامه مطالب گذشته روستای شیخ مصطفی زیارتگاه زیبایی به نام امام زاده سید مصطفی دارد که زائربسیار خصوصا در بهار وتابستان برای زیارت به این محل می روند فصل بهار وتابستان برای سیاحت وگردشگری محل ییلاقی مناسبی است وروستای روبروی این روستا کلیدر می باشد آن منطقه نیز ییلاقی است که هم گردشگری وهم زیارتی است.
امام زاده عبدالجلیل در روستای خواجه آباد است که این روستا نیز محل مناسبی برای گردشگری وزیارتی و سیاحتی است بالاتر از این روستا سد ینگجه است که در روستای ینگجه قرار دارد این روستا به طبیعت بکر زیبایی که دارد محل مناسبی برای تفریح و سیاحت می باشد . آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
|